زمين حريف ،کنار،يکسو،بيک طرف ،دوراز،خارج ،بيرون از،درسفر،بيدرنگ ،بطور پيوسته ،متصلا،مرتبا،از انجا،از ان زمان ،پس از ان ،بعد،از انروى ،غايب ،رفته ،بيرون ،دورافتاده ،دور،فاصله دار،ناجور،متفاوت
ورزش : بازى در زمين حريف گويى که دورتر از گوى ديگ ر از سوراخ قرار دارد و حق تقدم براى ضربه زدن پيدا ميکند،خارج از نقطه ايستادن توپ زن