معنی و ترجمه کلمه match به فارسی match یعنی چه

match


رويارويى ،همتا کردن ،همتا،نظير،لنگه ،همسر،جفت ،ازدواج ،زورازمايى ،وصلت دادن ،حريف کسى بودن ،جور بودن با،بهم امدن ،مسابقه ،چوب کبريت ،تطبيق ،تطابق ،مطابقت
علوم مهندسى : علامت دوبدو گذاشتن چوب
کامپيوتر : مطابقت کردن
روانشناسى : جور کردن
ورزش : بازيهاى دو جانبه





آخرین کلمات ترجمه شده

لینک ها