معنی و ترجمه کلمه play به فارسی play یعنی چه

play


خلاصى داشتن ،حرکت ازاد داشتن ،خلاصى ،اداره مسابقه ،کيفيت ياسبک بازى ،شرکت در مسابقه انفرادى ،ضربه به توپ ،رقابت ،نواختن ساز و غيره ،سرگرمى مخصوص ،تفريح کردن ،ساز زدن ،الت موسيقى نواختن ،زدن ،رل بازى کردن ،روى صحنه ء نمايش ظاهرشدن ،نمايش ،نمايشنامه
علوم مهندسى : حرکت ازاد
قانون ـ فقه : بازى کردن
روانشناسى : بازى
ورزش : شرط بندى روى بازى يا بازيگر رساندن ماهرانه ماهى صيدشده به خشکى





آخرین کلمات ترجمه شده

لینک ها