دیکشنری و ترجمه آنلاین کلمات
دیکشنری انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی
خرید ارز دیجیتال
ترجمه
دیکشنری انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی | ترجمه لغات تخصصی و تلفظ لغات انگلیسی
لیست کلمات حرف ر در زبان انگلیسی و دیکشنری
رآکتور
رئالیسم
رئوس
رئوس مطالب
رئوس مطالب را تکرار کردن
رئوف
رئیس
رئیس آموزشگاه
رئیس اسکله
رئیس ایستگاه
رئیس بخش دادگاه
رئیس بدعت کاران و مرتدین
رئیس بندر
رئیس بى نفوذ
رئیس تشریفات
رئیس تشریفات شدن
رئیس تشریفات کردن
رئیس جمهور
رئیس خانواده
رئیس خلوت
رئیس دادگاه
رئیس دانشگاه
رئیس دسته ده نفرى
رئیس دسته صد نفر
رئیس دسته ى موزیک
رئیس دفتر
رئیس دولت
رئیس رافضیون
رئیس راهبان
رئیس روحانى
رئیس ستاد
رئیس سیرک
رئیس شهردارى
رئیس صنف
رئیس صومعه
رئیس قبیله
رئیس قسمت پزشکى ارتش
رئیس قطار
رئیس لنگرگاه
رئیس مجلس شورا
رئیس محوطه بارانداز راه آهن
رئیس وار رفتار کردن
رئیس پست
رئیس پست خانه
رئیس پوشالى
رئیس کارفرما
رئیس کشتى
رئیس کلانترى
رئیس کلیسا یا دانشکده
رئیس گود
رئیس یا استاد یا عضو دانشکده
رئیس یا ریش سفید ایالت
رئیس یا سرپرست بخش
رئیس یا متصدى کشتى که رشوه بگیرد
رئیسه
رئیسه خانه
رئیسه خانواده
رئیسه صومعه
رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
رئیسه پست خانه
را به صدا درآوردن
را مى
را هدایت کردن
راب دریایى
رابط
رابط منطقى
رابط نظامى بودن
رابطه
رابطه اى
رابطه بین دو قیاس متقابل
رابطه بین علت و معلول
رابطه ترکیبى یا صرف و نحوى کلمه اصلى با مشتقاتش
رابطه جنسى داشتن
رابطه جنسى زن با زن
رابطه خویشى داشتن
رابطه داخلى
رابطه داشتن
رابطه دوتایى
رابطه غیر مستقیم
رابطه فرزندى
رابطه مجازى
رابطه نامشروع
رابطه نامشروع جنسى
رابطه هم ارزى
رابطه پدر و فرزندى
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
رابین هود یاغى جنگل نشین و جوانمرد انگلیسى
راترفوردیم
راتیانه
راج
راج زمستانى
راجا
راجع
راجع به
راجع بودن به
راجعه
راحت
راحت شدن از درد
راحت طلب
راحت طلبى
راحت و آسوده
راحت و مطبوع
راحت کردن
راحتى
راحتى بخش
راحتى جسمانى
راد
رادار
رادار تلویزیونى
رادع
رادمردى
رادون
رادیاتور
رادیان
رادیم
رادیو
رادیو تراپى
رادیو متر
رادیو گرافى
رادیواکتیو
رادیواکتیویته
رادیولوژى
رادیوم
رادیوى نجومى
رادیوى کوچک دستى ترانزیستورى
رادیویى
رادیکال
رادیکال اسیدى
راز
راز خود را فاش کردن
راز دار
راز دل گفتن
راز پوشى
راز کسى را از روى عداوت فاش کردن
راز کیمیاگرى
رازدار
رازدارى
رازها
رازى
رازى را در سینه نهفتن
رازک
رازک بار آوردن
رازگو
رازگویى
رازیانه
رازیانه آبى
راس
راس زاویه
راس قسمت فوقانى بطن چهارم
راس کلاه
راست
راست آسه
راست بالا رونده
راست بین
راست ترین
راست حسینى
راست خطى
راست دست
راست دینى
راست روده
راست شدن
راست شدنى
راست نشاندن
راست نما
راست نمایى
راست کردن
راست کردنى
راست گرایى
راست گوشه
راستنما
راسته
راسته اى از سوسماران بالدار عهد ژوراسیک سفلى تا عهد مسوزوئیک
راسته فرعى
راسته ى بى سران از شاخه ى نرم تنان
راسته پستانداران خرطوم دار
راسته پستانداران نخستین پایه
راستى
راستکار
راستکارى
راستگر
راستگرى
راستگو
راستگویى
راستین
راستین گراى
راستین گرایى
راسخ
راسخ یقیناً
راسن
راسو
راسوى متعفن آمریکایى
راسى
راش
راشى
راضى
راضى ساختن
راضى شدن
راضى شدنى
راضى شو
راضى شونده
راضى نشدنى
راضى نگاه داشتن
راضى کردن
راضى کردنى
راغ
راغب
راف
رافضى
رافضى شدن
رافع
رافع ممانعت
رافه
رافیا
راقم
رال
رام
رام شدنى
رام شدگى
رام شو
رام نشدنى
رام نشده
رام نشو
رام و آماده سوغان گیرى
رام و سوار شدنى
رام کردن
رام کردنى
رامشگر
رامشگرى
رامى
رامکا
ران
ران حشره
ران خوک
ران خوک نمک زده
ران عقب اسب
ران مرغ
ران نمک زده و دود زده خوک
ران و کفل
ران گاو
ران گوسفند
ران گوسفند و غیره که پخته باشد
راند
راندمان
راندن
راندن و اخراج کردن
راندنى
رانده
رانده شده
رانده شده در اثر باد
راندگى
رانش
رانش آزمایشى
رانش برنامه
رانش تمرینى
رانش ماشین
رانش وارسى
راننده
راننده تاکسى
راننده ماشین
راننده متجاوز بحقوق سایر رانندگان درجاده
راننده موتور
راننده کامیون
راننده کرجى ونیزى
راننده کشتى
راننده گارى
راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب و درشکه
رانندگى کالسکه
رانندگى کردن
رانى
رانکا
رانکى
راه
راه آب
راه آبى
راه آهن
راه آهن برقى
راه آهن زیر زمینى
راه آهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاه هاى کودکان و غیره
راه آهن چنگک دار مخصوص عبور از سراشیب
راه اصلى جویبار
راه انداختن
راه اندازى
راه باریک
راه باریک و گربه رو
راه بند
راه بند کردن
راه بندان
راه تسلیم و رضا
راه حل
راه خروج
راه خیلى باریک
راه دادن
راه دخول
راه دریایى
راه دست
راه دسترس
راه دهنده
راه دور
راه راه
راه راه دار
راه راه هاى باریک روى پارچه
راه راه کردن
راه راه یا رگه دار کردن
راه رفتن
راه رفتن اردک وار
راه رفتن در خواب
راه رو
راه رونده
راه رونده با بدنى راست و عمودى
راه رونده در آب
راه رونده روى کف پا
راه زنى
راه زیر زمینى
راه سرپوشیده
راه سنگ فرش شده
راه شکست
راه عبور
راه عیش و خوشى
راه فرار
راه فرعى
راه لغزنده
راه مسیر
راه مفر
راه میان بر
راه ندادن به
راه ها یا خطوط بر جسته
راه هوایى
راه هوایى پرندگان مهاجر
راه و رسم
راه پر پیچ و خم
راه پرپیچ و خم
راه پله
راه پیما
راه پیمایى
راه پیمایى با زحمت
راه پیمایى تفریحى
راه پیمایى کردن
راه چیزى گرفتن
راه کردن
راه کسى را بستن
راه گذر
راه گریز
راه گزیدن
راه گزین
راه گزینى
راه گزینى خطى
راه گزینى مدارى
راه یاب
راه یافتن
راهب
راهب باشلق پوش
راهب بزرگ
راهب درویش و سائل
راهب صومعه
راهب فرقه دومى نیکن
راهب کبوشى
راهب یا راهبه کرملى
راهبان سائل
راهبرد
راهبه
راهبى
راهبى که درسلک سنت بندیکت باشد
راهدار
راهدارى
راهرو
راهرو باغ
راهرو بزرگ
راهرو تاریکخانه
راهرو دار
راهرو سرپوشیده
راهرو پله
راهزن
راهزن و سارق جاده
راهزن پیاده
راهزنى
راهزنى به وسیله خفه کردن مردم
راهزنى دریایى کردن
راهن
راهنما
راهنما یا کنترل سینما و غیره
راهنما یا یساول پست
راهنماى جاده
راهنماى عملیات ورزشى دسته جمعى در مدارس و غیره
راهنماى مدرسه
راهنماى مسافرت
راهنماى مطالب و موضوعات کتاب
راهنماى موج
راهنماى موضوعات
راهنماى کارت
راهنماى یک خطى در نرم افزارها
راهنمایى
راهنمایى غلط
راهنمایى غلط کردن
راهنمایى مجدد
راهنمایى نشده
راهنمایى کردن
راهنمایى کردن با
راهنمایى کشتى
راهوار
راهوار بودن
راهوارى
راهى شدن
راهى که در آن سر مى خورند
راوى
راوید
راى
راى بطریق حکمیت
راى به کفایت مذاکرات دادن
راى جمع کن
راى جویى
راى دادن
راى دادن به کسى که نامش در لیست کاندیدهاى حزبى نیست
راى دادن یا آوردن
راى دادگاه
راى دهنده
راى شمار
راى قاطبه مردم
راى مثبت
راى مخالف
راى مخالف دادن
راى مخالف دهنده
راى مخفى
راى منفى
راى موافق
راى هیئت منصفه
راى کتبى
راى کفایت مذاکرات
راى گرفتن
راى گیرى
راکت
راکت تنیس
راکد
راکد شدن
راکد ماندن
راکد گذاردن
راکون
راگو
راگو پختن
راگون
راگوى گوشت پرنده
رایانه
رایج
رایج شدن
رایحه
رایحه تند
رایحه داشتن
رایحه و عطر
رایزن
رایزنى
رایزنى کردن
رایى
رایگان
رایگانى
رب
رب النوع
رب النوع آتش و فلزکارى
رب النوع باد
رب النوع رقص و آوازهاى دسته جمعى
رب النوع رودخانه
رب النوع شراب و باده
رب النوع مزارع و گله کوسفند
رب پیازدار
ربا
ربا خوار
رباخوارى
رباط
رباطى
رباعى
ربایش
ربایشى
رباینده
ربح مرکب
ربح پول
ربس
ربط
ربط دهنده
ربط معانى
ربط کلمه به شخص دوم
ربطى
ربع
ربع دایره
ربع ساعت
ربع قدامى خارجى بدن یا لاشه حیوانات
ربع کاغذى
ربع کره
ربعى
ربه النوع
ربودن
ربودن ملوان
ربوده شده
ربودگى
ربکا
ربکا زوجه اسحق
ربیعى
رتبه
رتبه بالاتر داشتن
رتبه بندى
رتبه بندى کردن
رتبه زمان سنجى
رتبه سوم
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
رتبه ى اول
رتوشه کردن
رتیل
رج
رجحان
رجحان آهنگ ها و روایات متداول بر روایات و آهنگ هاى قهرمانى و افسانه آمیز
رجحان دادن
رجز
رجز خوان
رجز خواندن
رجز خوانى
رجز خوانى کردن
رجعت
رجعى
رجل سیاسى
رجه
رجه یا طنابى که براى بار کشى و آویختن لباس مورد استفاده قرار مى گیرد
رجوع
رجوع شود به
رجوع کردن
رجوع کردن به
رجوعى
رجولیت
رجیم
رحل
رحل اقامت افکندن
رحلت کردن
رحم
رحم بدل آوردن
رحم بند
رحمان
رحمت
رحمت آمیز
رحمى
رحیم
رخ
رخ داد
رخ دادن
رخ دادن اتفاق افتادن
رخ دهنده
رخ دهنده دومرتبه در هفته
رخ رو
رخ پذیر
رخام گچى
رخت
رخت بر بستن
رخت بربستن
رخت شستنى
رخت شو
رخت شویى
رخت هاى شستنى
رخت کن
رخت کنى
رخت کوب
رختان
رختخواب
رختخواب بچگانه
رختدان
رختشو خانه
رختشوى
رختشوى خانه
رختشویى
رخداد
رخسار
رخساره
رخشان
رخشنده
رخصت
رخصت دادن
رخصت دادنى
رخصت عبور
رخنه
رخنه دار
رخنه پذیر
رخنه پیدا کردن
رخنه کردن
رخنه کردن در
رخنه یابى
رخوت
رخوت تابستانى
رخوت تابستانى داشتن
رد
رد از روى قیاس و صغرى و کبرى
رد بپا
رد جاده
رد شدن
رد شدن از
رد لایحه قانونى به وسیله معوق گذاردن آن
رد ممیزى
رد منطقى
رد نکردنى
رد و بدل
رد و بدل کردن
رد و بدل کننده خودکار
رد و بدل کننده شعبه اى
رد پا
رد پا را گرفتن
رد پا شناسى
رد پاى کسى را گرفتن
رد کردن
رد کردن توپ
رد کردنى
رد کننده
رد گم کردن
ردا
ردا یا عبا
ردا یا عباى کوتاه
ردا یاشنل زنانه
ردائت
رداع
رداى بلند
رداى بى آستین
رداى بى آستین باشلق دار
رداى روحانى
رداى مخصوص کشیشان کاتولیک
رداى کتانى سفید و گشاد کشیشان
رداپوش
ردشدنى
ردشکار
ردع
ردنگت
رده
رده اى
رده بندى
رده بندى دهدهى دوویى
رده بندى شده
رده بندى کردن
رده سخت پوستان
رده ها
رده کرگدن ها
ردو بدل کننده
ردوبدل ارز
ردوبدل کننده محلى
ردى
ردپاى چیزى را دوباره گرفتن
ردپاى کسى را گرفتن
ردپاگیر
ردیاب
ردیابى
ردیابى کردن
ردیابى گزیده
ردیزه
ردیف
ردیف باریک
ردیف بوته هاى پرچین
ردیف جا انگشتى
ردیف حروف
ردیف خاربن
ردیف دار
ردیف درخت
ردیف درختان
ردیف ستون
ردیف ستون هاى اطراف ایوان یا حیاط
ردیف شدن
ردیف شده
ردیف صندلى
ردیف مضراب
ردیف چراغ هاى جلو صحنه نمایش و مانند آن
ردیف چند خانه
ردیف کردن
ردیفى
رذالت
رذالت و پستى نشان دادن
رذل
رذل صفت
رزحیه یا طرزفکر یک عصر یا دوره
رزرو شده
رزرو کردن
رزرو کردن صندلى یا اتاق در مهمانخانه و غیره
رزستان
رزق
رزق داد
رزقى
رزم
رزم آرا
رزم آرایى
رزم شیوه
رزم نامه
رزمارى
رزمجو
رزمناو
رزمناو تندرو و سبک
رزمناوى که یک ردیف توپ دارد
رزمنده
رزمى
رزمگاه
رزه
رزو
رزوه
رزوه شده
رزیستور برقى
رزین
رزینى
رس
رسا
رسالت
رسالت کردن
رسالتى
رساله
رساله اى
رساله اى در باره شعر و زیبایى شناسى
رساله در باره یک موضوع
رساله دکترى
رساله طبى
رساله مقدماتى
رساله نویس
رساله نویسى کردن
رساله پزشکى
رساله چاپى
رساله کوتاه
رساله یا مقاله راجع به حیوانات
رسام
رسام مختصاتى
رسانا
رسانایى
رساند
رساندن
رساندن به
رساننده
رسانه
رسانه انتقال
رسانه تهى
رسانه داده ها
رسانه ها
رسانه ورودى و خروجى
رسانگر
رسایى
رسایى صدا
رست
رستاخیز
رستاخیز کردن
رستن
رستن گاه
رستنى
رسته
رسته بندى
رسته بندى کردن
رسته درختانى که میوه مخروطى دارند
رستوران
رستوران کوچک و دنج مخصوص نسوان
رستوران کوچکى که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار مى زند
رستوران یا محلى که غذاهاى مختصر و سبک را مى فروشد
رستورانى که غذاهاى مختصر و آماده دارد
رستورانى که مشتریها براى خودشان غذا مى برند
رستى
رستگار کردن
رستگار کننده
رستگارى
رستگارى از راه نیکوکارى
رستگارى بخش
رستگارى شناسى
رسد بانى
رسدبان
رسم
رسم آمریکایى
رسم ازدواج با زنى که فوت کرده
رسم ازدواج قبیله اى
رسم بیگانه
رسم دینى
رسم متداول
رسم معمول
رسم نقطه
رسم و روش
رسم کردن
رسما
رسما بیان کردن
رسما سئوال کردن
رسما متهم نشده
رسمى
رسمى سازى
رسمى و تشریفاتى کردن
رسمى و خشک
رسمى و خشک بودن
رسمى کردن
رسمیت
رسن
رسن سه لا مخصوص کشیدن چیزى
رسن چند قلابى ماهیگیرى
رسن یابند پرده
رسو دست
رسوا
رسوا کردن
رسوا کننده
رسوایى
رسوایى آور
رسوب
رسوب سازى
رسوب شیمیایى
رسوب کردن
رسوبى
رسوخ
رسوخ مظفرانه
رسوخ ناپذیر
رسوخ کردن
رسوخ کردن در
رسوخ کننده
رسوخ یافتن در
رسول
رسوم
رسوم اجدادى
رسوم و آداب جنوب
رسومات
رسیتال
رسید
رسید بیعانه
رسید دادن
رسید مفاصا
رسیدن
رسیدن به
رسیدن خصوصیات جسمى و روحى به ارث
رسیدنى
رسیده
رسیده بکف
رسیده شدن
رسیده کردن یاشدن
رسیدگى
رسیدگى به محاکمه
رسیدگى ثانوى
رسیدگى کردن
رسیدگى کننده
رشا
رشاء
رشاد
رشادت
رشت
رشتن
رشته
رشته اختصاصى
رشته الفبایى
رشته اى
رشته اى از اتم شناسى که در باره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث مى کند
رشته اى از زیست شناسى که از اجتماعى موجودات و تاثیر آنها بر یکدیگر بحث مى کند
رشته اى از زیست شناسى که در باره طرز انتشار و پخش حیوانات و نباتات بحث مى کند
رشته اى از علم انسان شناسى که در باره تاثیر اوضاع جغرافیایى بر روى نژادها صحبت مى کند
رشته اى از علم در باره فساد و خرابى نژاد
رشته اى از علم شیمى که در باره اثر نور در مواد شیمیایى بحث مى نماید
رشته اى از علم مکانیک که در باره نیرو و تحولات آن بحث مى کنند
رشته اى از علم پزشکى که در باره امراض دوران پیرى و افراد پیر بحث مى کند
رشته اى از علم پزشکى که در باره بیمارى دستگاه ادرارى و تناسلى بحث مى کند
رشته اى از علوم که در باره پیرى و مسائل مربوط به سالخوردگان بحث مى کند
رشته اى از فیزیک که در باره تبادلات و اثرات اجسام درحرارت هاى پایین گفتگو مى کند
رشته اى از محیط شناسى که روابط گیاهان و حیوانات را با محیط اطراف خود مورد بحث قرار مى دهد
رشته باریک پر
رشته بیمارى هاى گوش و گلو و بینى
رشته تهى
رشته جبال تیز و دندانه دار
رشته دخشه اى
رشته ذره اى
رشته رشته
رشته رشته سازى
رشته رشته شدن
رشته رشته کردن
رشته رشد کننده قارچ
رشته عصبى
رشته فرعى
رشته فرنگى
رشته فرنگى لوله لوله و کوتاه
رشته لیفى
رشته مانند
رشته مسلسل
رشته مغزى و ستون فقراتى
رشته نمادى
رشته هاى درهم و بر هم راه آهن و مانند آن
رشته هاى صوتى یا آوایى
رشته هاى نخ را به طور موازى قرار دادن و رشته هاى عمودى را از لاى آنها گذراندن
رشته پوچ
رشته کامپیوتر
رشته کردن
رشته کوه تیز و دندانه دار
رشته کوچک
رشته یا وسیله بستن
رشته یادداشت
رشد
رشد از درون
رشد با هم
رشد با یکدیگر
رشد بهارى
رشد بیش از اندازه ى سر و دست و پا در اثر ترشح زیاد غده ى هیپوفیز
رشد توام با عدم تقسیم یاخته
رشد ثانوى
رشد دادن
رشد درونى
رشد زائد
رشد زیاد
رشد سنج کودک
رشد شناسى
رشد غیر عادى
رشد غیر متناسب اعضاى شعاعى
رشد ناموزون اندام بدن
رشد نکرده
رشد نیافته
رشد همبافته
رشد و نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
رشد و نمو گیاه هاگدار بدون عمل لقاح از سلول جنسى
رشد و نمو گیاهان در آب هاى مغذى براى تقویت آن
رشد و نمود کردن
رشد پیدا کردن
رشد پیوسته
رشد کافى نیافته
رشد کامل کرده
رشد کردن
رشد کرده
رشد کمتر از معمول
رشد کننده
رشد کننده بر روى برگ
رشد کننده تحت تاثیر آفتاب
رشد کننده در حرارت هاى پایین
رشد کننده در درجه حرارت کم
رشد کننده در درون
رشد کننده در نواحى سیلیس دار
رشد کننده در نور زیاد
رشد کننده در نور کم
رشد کننده درهواى آزاد
رشد کننده روى توده خزه
رشوه
رشوه خوار
رشوه خوارى
رشوه دادن
رشوه گیر
رشوه گیرى
رشوه یا پول غیر مشروع
رشک
رشک آور
رشک بر
رشک برنده
رشک مند
رشک ورز
رشک ورزیدن به
رشید
رصد خانه
رصد کردن
رضا
رضامندى
رضامندى از خود
رضایت
رضایت از خود
رضایت از خویشتن
رضایت دادن
رضایت ضمنى
رضایت ظاهرى
رضایت مندانه
رضایت نامه
رضایت و موافقت عمومى
رضایتبخش
رضایتى
رطل
رطل شراب
رطل یکمنى
رطوبت
رطوبت دار
رطوبت سنج
رطوبت سنجى
رطوبت نما
رطوبت پیدا کردن
رطوبت گرایى
رطوبت گرفتن
رعاف
رعایا
رعایت
رعایت آداب و رسوم
رعایت آیین و آداب
رعایت ارزش
رعایت اصول تدریج
رعایت اقتصاد کردن
رعایت تشریفات ادارى بحد افراط
رعایت قانون
رعایت کردن
رعد
رعد آسا
رعد زدن
رعد زن
رعد و برق
رعد و برق زدن
رعشه
رعشه دار
رعشه دست در نویسندگى
رعیت
رعیت جان نثار
رعیتى
رغبت
رغبت شدید
رف
رفائیل
رفاده
رفاقت
رفاقت و معاونت
رفاه
رفاه عمومى
رفت
رفت و آمد
رفت و آمد زیاد کردن در
رفت و آمد مکرر
رفت و آمد کردن
رفت و آمدن کردن
رفت و برگشت
رفتار
رفتار از روى بى حالى
رفتار از روى نزاکت و طبق آداب معموله
رفتار بجا
رفتار برطبق توافق
رفتار خشن و تند
رفتار زیر جلکى و خائنانه
رفتار سبک
رفتار شناسى
رفتار ظریفانه
رفتار قالبى داشتن
رفتار متظاهر داشتن
رفتار منحرف
رفتار پدرانه
رفتار کردن
رفتار گراى
رفتار گرایى
رفتاراز روى خودستایى
رفتن
رفتن و آوردن
رفتنى
رفته
رفته رفته
رفته رفته کوچک شدن
رفتگر
رفراندم
رفع
رفع اوهام
رفع بسیج عمومى
رفع توهم
رفع خسارت
رفع خستگى
رفع زحمت
رفع شدنى
رفع طلسم کردن
رفع عیب
رفع مزاحمت کننده
رفع ممانعت کردن
رفع نقاهت کردن
رفع نمودن
رفع نگرانى
رفع نیاز کردن
رفع پیچیدگى و ابهام
رفع کردن
رفع کردن مسمومیت
رفع کننده ادعا یا مسئولیت
رفع کننده بوى بد
رفعت
رفو
رفو کردن
رفوگر
رفوگرى
رفیع
رفیع کردن
رفیق
رفیق بودن
رفیق درستکار
رفیق شدن
رفیق شفیق
رفیق موافق
رفیقه
رق
رقابت
رقابت آزاد درسیستم سرمایه دارى
رقابت آمیز
رقابت کردن
رقابت کردن با
رقابت کننده
رقابتى
رقاص
رقاص حرفه اى
رقاص یا بازیگر روى بند
رقاصه
رقاصه بالت
رقاصه برهنه
رقاصه روى نوک پا
رقاصه ژاپونى
رقاصى کردن
رقاصک ساعت
رقت
رقت آور
رقت آوردن بر
رقت انگیز
رقت بار
رقت قلب
رقص
رقص آرایى
رقص ارواح
رقص با نقاب
رقص با هیئت مبدل
رقص بانقاب هاى مضحک و ناشناس
رقص بحنبان و بچرخان
رقص برزیلى سامبا
رقص تانگو
رقص تند
رقص تند دو نفرى ایتالیایى
رقص تند کولیها اسپانیا
رقص تکنفرى
رقص تکى
رقص داراى حرکات سریع و جهش هاى مداوم
رقص دایره وار
رقص دسته جمعى دایره وار
رقص دو ضربى کوبا
رقص دو نفرى که زن روى پنجه ى پا مى رقصد و به کمک مرد آهسته به هوا مى پرد
رقص دوگامى
رقص راک اندرول
رقص رومیا
رقص روى نوک پا
رقص روى یخ
رقص سوینگ
رقص سیاهان
رقص شمشیر
رقص فلامنکو
رقص فوکس ترات
رقص لخت
رقص لهستانى پولکا
رقص مارپیچى
رقص محلى آمریکا
رقص محورى
رقص مخصوصاً درتئاتر و غیره
رقص ملوانى
رقص ملى یونان امروز
رقص نشاط انگیز دو نفرى قرون 17 و 18
رقص نشاط انگیز سه ضربى لهستانى
رقص نشاط انگیز قرن 19
رقص همراه با برهنگى تدریجى رقاصه
رقص ورزشى و هنرى
رقص چهار ضربى اسپانیولى
رقص چهار نفرى کردن
رقص چوبى
رقص کنان حرکت کردن
رقص گام آهسته قرون 17 و 18 میلادى
رقص گروهى
رقص یا آهنگ سبک و بدون ضرب
رقص یا ساز میان دو پرده
رقصى
رقصیدن
رقم
رقم اعشارى لگاریتم معمولى
رقم بازگردنده
رقم بالا رتبه
رقم دهدهى
رقم دهدهى رمزى
رقم دودویى
رقم دودیى
رقم شانزده شانزدهى
رقم شکاف پر کن
رقم علامت نما
رقم قرضى
رقم قرضى دور گشتى
رقم متعادل کننده
رقم معنى دار
رقم مقابله اى
رقم نقلى
رقم نقلى آبشارى
رقم نقلى جزیى
رقم نقلى دورگشتى
رقم نقلى سریع
رقم نقلى پخش شده
رقم هشت هشتى
رقم پایین رتبه
رقمى
رقمى به قیاسى
رقمى شده
رقمى کردن
رقمى کننده
رقومى
رقیب
رقیب شدن
رقیق
رقیق القلب
رقیق سازى
رقیق شدن
رقیق شدگى
رقیق شونده
رقیق و آبکى
رقیق کردن
رقیق کننده
رقیقه
رل
رل بازى کردن
رل دار
رل دیگرى بازى کردن
رل ماشین
رله
رلگا
رم
رم دادن
رم پایتخت ایتالیا
رم کردن
رم کردن بدبو کردن
رم کننده
رماتیسم گرفته
رمان
رمان نویس
رمان پلیسى
رمان کوتاه
رمانیدن
رمد
رمد چشم
رمز
رمز اتمام
رمز اسکى
رمز اسکى آمریکایى
رمز اصولى
رمز الفبایى
رمز الفمارى
رمز با افزونى سه
رمز بازگشت
رمز بازیابى
رمز بردارى
رمز برگردان
رمز برگرداندن
رمز بلا استفاده
رمز تصاعدى
رمز حروفى
رمز حفظى
رمز خطا رس
رمز خطا گیر
رمز خطا یاب
رمز خطى
رمز خودرس
رمز دخشه اى
رمز دستور
رمز دستورالعمل
رمز دو از پنج
رمز دودویى
رمز دوپنجى
رمز شناس
رمز عددى
رمز قفل
رمز ماشین
رمز ممنوعه
رمز منطقه پستى
رمز میله اى
رمز نامشروع
رمز ناموجود
رمز نوشتن
رمز نویسى
رمز نگارى
رمز هالریتى
رمز همینگ
رمز وزنى
رمز وضعیت
رمز وظیفه نما
رمز پنج دویى
رمز پنج ذره اى
رمز چرخه اى
رمز چند جمله اى
رمز کارت
رمز کامپیوترى
رمز کنده اى
رمز گذار
رمز گذارى
رمز گرى
رمز گشا
رمز گشایى
رمزافزونه
رمزالعمل
رمزالعمل حفظى
رمزالعمل شناس
رمزالعمل گشا
رمزخطایى
رمزسختى
رمزشدت
رمزى
رمزى شده
رمزى شده با فاز
رمزى کردن
رمزگذارى
رمق
رمق تازه
رمق تازه دهنده
رمق تازه یافتن
رمل و اسطرلاب
رمه
رمه دار
رموز فنى
رموزکار
رمولوس برادر رموس نخستین پادشاه بنیاد گذار داستانى شهر روم
رموک
رمیدن
رمیدگى
رنج
رنج آور
رنج بردن
رنج برنده
رنج زحمت
رنج زحمتکش
رنج و زحمت
رنج و عذاب دادن
رنج و محنت
رنج کبود
رنجاندن
رنجاننده
رنجانیدن
رنجبر
رنجش
رنجش آمیز
رنجش آور
رنجه
رنجه آور
رنجه دادن
رنجه داشتن
رنجه کردن
رنجور
رنجور کردن
رنجورى
رنجوساز
رنجیدن
رنجیدن از
رنجیده
رنجیده خاطر
رنجیدگى
رند
رندانه
رنده
رنده اى که با آن کنش کاو درست کنند
رنده مخصوص رشته کردن سیب زمینى و خمیر
رنده نجارى
رنده کردن
رنده کش
رندى
رنسانس
رنک سبز مایل به آبى
رنگ
رنگ آبى آسمان
رنگ آبى تیره
رنگ آبى سیر
رنگ آبى طاووسى
رنگ آبى فولادى
رنگ آبى مایل به ارغوانى روشن
رنگ آبى مایل به خاکسترى
رنگ آبى مایل به سبز
رنگ آبى مایل به قرمز
رنگ آبى متمایل به سبز
رنگ آبى متوسط
رنگ آبى کمرنک
رنگ آجرى
رنگ آلبالویى
رنگ آمیزى
رنگ آمیزى کردن
رنگ آور
رنگ ابرى زدن
رنگ ابرى کردن
رنگ اخرى
رنگ ارغوانى
رنگ ارغوانى روشن
رنگ ارغوانى مایل بسیاه
رنگ ارغوانى مایل به قرمز سیر
رنگ ارغوانى متمایل به زرد کمرنگ
رنگ انیلین
رنگ بر
رنگ بلوطى
رنگ بنفش
رنگ بنفش مایل به ارغوانى سیر
رنگ به رنگ
رنگ ثابت
رنگ ثابت خورده
رنگ ثابت زدن
رنگ ثابت شده
رنگ جزیى
رنگ خاکسترى مایل به زرد و سبز
رنگ خاکسترى مایل به قهوه اى
رنگ خاکسترى و سیاه آهن
رنگ خرمایى مایل به قرمز
رنگ خود را باختن
رنگ دار
رنگ دانه
رنگ دانه شب تاب
رنگ ده
رنگ دوست
رنگ ذرتى
رنگ راه راه
رنگ رفتن
رنگ رفته
رنگ رفتگى
رنگ روغنى
رنگ زا
رنگ زدایى
رنگ زدن
رنگ زرد
رنگ زرد براق مایل به قرمز
رنگ زرد روشن
رنگ زرد سبز
رنگ زرد طلایى
رنگ زرد فرنگى
رنگ زرد لیمویى
رنگ زرد مایل به سبز سیر
رنگ زرد مایل به قرمز
رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
رنگ زرد کهربایى
رنگ زن
رنگ زنى
رنگ زنى غلیط
رنگ زیتونى
رنگ سبز
رنگ سبز تیره مایل به زرد
رنگ سبز زیتونى روشن
رنگ سبز سیر زبرجدى
رنگ سبز شبدرى
رنگ سبز مایل بابى
رنگ سبز مایل به زرد خاکسترى
رنگ سبز چمنى
رنگ سبز یشمى
رنگ سربى
رنگ سرخ آتشى
رنگ سنج
رنگ سوبیایى
رنگ سیاه
رنگ سیاه آهن
رنگ سیاه دوده
رنگ سیاه سنگ لوحى
رنگ سیاه مایل به ارغوانى
رنگ سیاه و لکه هاى سیاه روى پوست
رنگ شاخص کوه و رودخانه و جنگل و غیره درنقشه
رنگ شاه بلوطى
رنگ شاهى آبى
رنگ شب نما
رنگ شترى
رنگ شدن
رنگ شنى
رنگ صورتى
رنگ طبیعى
رنگ عاج
رنگ عقیق جگرى یا سرخ مسى
رنگ غلیظ زدن به
رنگ فلفل نمکى
رنگ فندقى
رنگ قرمز روشن
رنگ قرمز قهوه اى
رنگ قرمز مایل بابى
رنگ قرمز مایل به آبى
رنگ قرمز مایل به آبى که براى رنگ آمیزى پشم و ابریشم و چرم بکا رمیرود
رنگ قرمز مایل به ارغوانى
رنگ قرمز مایل به زرد
رنگ قرمز گوشتى
رنگ قهوه اى روشن مایل به زرد و خاکسترى
رنگ قهوه اى فندقى
رنگ قهوه اى مایل به قرمز
رنگ قهوه اى کمرنگ
رنگ قیافه
رنگ لاکى
رنگ لیمویى
رنگ مایل به قرمز
رنگ متوسط
رنگ محو
رنگ مختصر
رنگ مرمرى زدن
رنگ مغز پسته اى
رنگ نارنجى مایل به قرمز
رنگ ناپذیر
رنگ ناپذیر کردن
رنگ ناپذیرى
رنگ نرو
رنگ نفاشى قرمز
رنگ نقاشى
رنگ نگار
رنگ نگارى
رنگ نیل
رنگ هاى شوشه
رنگ هاى قلیایى زرد
رنگ هاى مابین قرمز مایل به آبى یا قرمز مایل به زرد
رنگ هاى مریى در طیف بین
رنگ هاى نقاشى
رنگ و آب فریبنده زدن به
رنگ و رو رفته
رنگ و روغن زدن
رنگ و روغن کار
رنگ پاش
رنگ پاشیدن
رنگ پذیر
رنگ پذیرى
رنگ پذیرى گیاهان
رنگ پرتغالى روشن
رنگ پریده
رنگ پریده شدن
رنگ پریده شدن یا کردن
رنگ پریده کردن
رنگ پریده یا سفید شدن
رنگ پریدگى
رنگ پس دادن
رنگ پس دهنده
رنگ چاى
رنگ چهره
رنگ چیزى را بردن
رنگ کارى با رنگى که در آب حل شده و با عسل و صمغ آمیخته شده
رنگ کارى روى گچ خشک
رنگ کاکائو
رنگ کبود
رنگ کتان شسته نشده
رنگ کتانى
رنگ کردن
رنگ کشمشى
رنگ کم
رنگ کمرنگ
رنگ کمرنگ مایل به خاکسترى
رنگ کنف
رنگ کننده
رنگ کهربایى
رنگ کور
رنگ کورى
رنگ گردویى
رنگ گل اسپرک
رنگ گل شقایق
رنگ گلى
رنگ یا نور درخشان
رنگ یاخته اى
رنگ یاقوتى
رنگارنگ
رنگارنگ کردن
رنگدانه آبى رنگ آهن دار
رنگرز
رنگرزى
رنگى
رنگى شدن
رنگى که براى زیبایى پوست به کار مى رود
رنگیزه
رنگین
رنگین تن
رنگین کمان
رنگین کمان حاصل از مه
رنگین کمانى
رنگینتن غیر جنسى
رنیم
ره آرایى
ره آورد
رها
رها دهنده
رها ساختن
رها ساز اشمیت
رها سازى
رها سازى تپش
رها شدن
رها شده
رها نشدنى
رها کرد
رها کردن
رها کننده خویش
رها یا آزاد کردن
رهاشدن از
رهاشدنى
رهانیدن
رهانیدن از
رهایى
رهایى از زندگى خاکى و عروج به آسمانها
رهایى از شیفتگى
رهایى از طلسم
رهایى از قید یا تعهد
رهایى بخش
رهایى بخشیدن
رهایى جستن
رهایى دادن
رهایى دهنده
رهبانى
رهبانگاه
رهبانیت
رهبر
رهبر ارکتسر
رهبر ارکستر
رهبر در کار یا عقیده اى
رهبر دسته سرایندگان
رهبر سرایندگان
رهبر شورشیان
رهبر فراکسیون هاى مجلس
رهبر مذهبى هندى
رهبر نوازندگان ویلن و معاون رهبر ارکست
رهبرى
رهبرى سرایندگان
رهبرى عملیات ورزشى را کردن
رهبرى نشده
رهبرى کردن
رهتیى
رهراگین کردن مشوب کردن
رهرو
رهسپار دریا
رهسپار شدن
رهسپار کردن
رهن
رهن دادن
رهن کردن
رهن گذاردن
رهن گذاشتن
رهنماى شناور
رهنمود
رهنمود همگردانى
رهنمون
رهنورد
رهوار
رهگذر
رهین منت
رو
رو آمدن آب و مایع
رو بافتاب
رو بال
رو بردارى
رو بردارى کردن
رو بزوال
رو بزوال گذاردن
رو بساحل
رو بشمال
رو بنقصان
رو به انحطاط
رو به بالا کردن دست
رو به بدر رفتن
رو به بیرون
رو به تعالى نهادن
رو به جلو
رو به جنوب
رو به خرابى نهادن
رو به درون
رو به رو
رو به رو ایستادن
رو به رو دشنام دادن
رو به رو شدن
رو به رو شدن با
رو به روى هم قرار دادن
رو به شمال
رو به فساد
رو به فساد رونده
رو به مشرق
رو به ویرانى
رو به پایین
رو به کاهش گذاشتن
رو دامنى
رو در رو
رو در رویى
رو دماغى
رو رو
رو زنى
رو سفیدى
رو لباسى بچگانه
رو نشان ندادن
رو نشینى
رو پوش
رو کردن به
رو کننده به سوى درون
رو گرفت
رو گرفت پویا
روئیدن
روئیده
روئیده شده بر روى ساقک
روئین
روئین تن
روئینه
روا
روا بودنى
روا داشتن
روا دانستن
روا نداشتن
روا کردن
روابط
روابط تعاونى اجتماعى
روابط جنسى
روابط جنسى بین دو نفر
روابط حسنه
روابط عمومى
روابودن
رواج
رواج افسانه
رواج دادن
رواج داشتن
رواج دهنده
روادید
روادید گذرنامه
رواق
رواقى
روال
روال آزماینده
روال اجرایى
روال اصلى
روال بار کننده
روال بازگشتى
روال تولید
روال جابجاپذیر
روال خدماتى
روال خروجى
روال خطا پرداز
روال خود راه انداز
روال ذهنى
روال ردیاب
روال رسام
روال سودمند
روال فاصل
روال مبصر
روال مقصود
روال منبع
روال ناظر
روال هدف
روال ورودى
روال کتابخانه اى
روان
روان تنایى
روان زایش
روان زخم
روان ساختن
روان سازنده
روان سنجى
روان شدن
روان شناس
روان شناسى
روان پژوهش
روان کردن
روان گرایى
روانبخش
روانداز
روانه ساختن
روانه سازى
روانه شدن
روانه کردن
روانى
روانى بیان
روانپاکساز
روانپاکسازى
روانپزشک
روانپزشکى
روانکاو
روانکاوى
روانکاوى کردن
روایاتى که مورد قبول مسیحیان نیست
روایت
روایت شده
روایت متداول
روایتى
روایى
روبارب زینتى
روباز
روبالش
روبان
روبان دورکلاه
روبان یا حمایل زینتى روى شانه
روباه
روباه بازى
روباه بازى کردن
روباه صفت
روباه صفتى
روباه ماده
روباه نقره فام
روبباد
روببالا
روبترقى
روبخاور
روبدریا
روبراه ساختن
روبراه شدنى
روبراهى
روبزوال نهادن
روبزوال گذاشتن
روبشمال غربى
روبطرف
روبل
روبلا
روبنا
روبند
روبنده
روبه آسمان
روبه انحطاط گذاردن
روبه بندر
روبه سفیدى رونده
روبه مرگ
روبه نشان
روبه نقصان گذارنده
روبه پایین
روبیان
روبیدن
روبیدیم
روتختى
روتنیم
روح
روح الارواح
روح الاطلس
روح القدس
روح القدس شناسى
روح انتقام
روح بازرگانى یا سوداگرى
روح بخش
روح بخشیدن
روح بخشیدن به
روح تبه کاران و جادوگران که شب هنگام از قبر بیرون آمده و خون اشخاص را مى مکد
روح خبیث
روح دادن
روح دار
روح دشمنى و غرض
روح دمیدن در
روح رفاقت
روح شناسى
روح صمیمت و یگانگى دسته جمعى
روح مانند
روح محافظ شخص
روح مرده
روح مرده کمى قبل یا پس از مرگ
روح همکارى
روح وش
روح پاک یا دانشمند
روح پلید
روح گرایى
روح یا جانور حامى شخص
روح یا موجود ساکن در هوا
روحا
روحانى
روحانى کردن
روحانیت
روحانیون
روحى
روحى که به عقیده سیاه پوستان به بدن مرده حلول کرده و آن را جان تازه بخشد
روحى که زیاد بمحلى آمد و شد کند
روحیه
روحیه افراد مردم
روحیه جنگجویان
روحیه خود را باختن
روحیه را باختن
روحیه را تضعیف کردن
روحیه مذهبى
روحیه مطمئن و آمرانه
روحیه کسى را درک کردن
روخاک
روخاکى
رود
رود آمازون در آمریکاى جنوبى
رود اردن
رود دجله
رود فرعى
رود مانند
رود نیل
رود ولگا واقع در روسیه
رود پیچ
رود کنار
رود کنارى
رودادن
رودخانه
رودخانه اى
رودخانه عالم اسفل
رودخانه فرات
رودخانه و آبشار نیاگارا
رودخانه و شعبات آن
رودخانه ى افسانه اى در عالم اسفل
رودخانه یخ
رودش
رودل
رودماغى
روده
روده اثنى عشر
روده اى
روده باریک
روده بر از خنده
روده بزرگ
روده بین
روده خلفى
روده دار
روده در آوردن
روده در آوردن از
روده درآوردن از
روده دراز
روده درازى
روده فراخ
روده محتوى گوشت چرخ شده
روده پاى
روده کور
روده کوچک
روده کوچک خوک
روده گربه و غیره که براى بخیه زدن درجراحى به کار مى رود
روده یا چشم و غیره را در آوردن
رودى در شمال ایتالیا
رودى که در زمستان جارى مى شود
رودیم
روروک
روروک سوارى کردن
روروک مخصوص بچه ها
روروک موتورى
روز
روز 15 فوریه
روز 5 نوامبر
روز آرام
روز آزادى
روز استغاثه براى ارواح
روز اول آوریل
روز اول ماه اوت
روز اول ماه مه
روز اول نوامبر
روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
روز بارگیرى و باراندازى کشتى
روز بعد
روز بعد از عید نزول روح القدس بر رسولان عیسى
روز به خیر !
روز به روز
روز تعطیل
روز جشن
روز حساب
روز داورى
روز دروغ و شوخى مثل روز سیزدهم نوروز
روز دوم فوریه که به عقیده عوام اگر آفتابى باشد نشانه آن است که از زمستان شش هفته مانده است و اگر ابرى باشد نشانه اوائل بهار است
روز دوم نوامبر
روز رستاخیر
روز روزه ى یهودیان که در آن روز براى آمرزش گناهان خود دعا مى کنند
روز روشن
روز سان
روز سرور و شادى
روز شادى
روز شروع به کارى
روز شنبه
روز شکر گزارى
روز عروج عیسى به آسمان
روز قیامت
روز متارکه ى جنگ
روز مشق
روز معطلى در بندر
روز مقدس
روز هفته
روز پانزدهم مارس و مه و ژوئیه و اکتبر و سیزدهم ماه هاى رومى
روز پرداخت قسط
روز پیروزى
روز پیش
روز کار
روز کارگر
روز کفاره
روز کلیه ى مقدسین مسیحى
روزانه
روزبد
روزبین
روزبیکارى
روزشادى
روزمره
روزنامه
روزنامه دریاپیمایى
روزنامه فروش
روزنامه فروشى
روزنامه نویس
روزنامه نگار
روزنامه نگارى
روزنامه نگارى کردن
روزنامه نیم قطع و مصور
روزنامه یومیه
روزنه
روزنه اى که درعرشه کشتى مى گذارند که از آنجا بار کشتى را پایین بده
روزنه دار
روزنه عرشه کشتى مخصوص پایین فرستادن بار
روزنه هاى عمارت
روزنه کندن
روزنه یا سوراخ بسیار ریز و خرد
روزه
روزه گرفتن
روزهاى عادى هفته
روزهاى پرهیز و روزه
روزى
روزى داد
روزکور
روزگار
روزگار باستان
روزگار واپسین
روزگار پیشین
روس و ...
روساخت
روستا
روستا صفت
روستا گراى
روستا گرایى
روستات
روستامنش
روستامنشى
روستایى
روستایى اسکاتلندى که کلبه رعیتى دارد
روستایى بى تربیت
روستایى شدن
روستایى نادان یا کودن
روسرى
روسرى خانم ها
روسرى زنان قرون وسطى
روسرى زنانه
روسفید کردن
روسفیدى
روسى
روسى سازى
روسى شدن
روسى و ...
روسى کردن
روسیه
روش
روش آزمایش و خطا
روش آشپزى
روش آموزش و پرورش بچه
روش اخلاقى یک نویسنده یا مکتب علمى یا ادبى و یا هنرى
روش تربیت و رام کردن جانوران
روش تقویت هوش و حافظه از راه قیاس منطقى
روش حکومت پرهیز غذایى
روش خوب
روش دار
روش دستیابى
روش دستیابى صفى
روش ذهنى
روش زندگى
روش زندگى خوش آیند و پرتجمل
روش سادک
روش سیاسى ژوزف استالین
روش شناسى
روش طرز رشد
روش علمى
روش فنى
روش فکرى
روش مسیر بحرانى
روش مونت کارلو
روش نامه نویسى اسقفى
روش نمایش
روش و رفتار
روش و فرضیه اى که مبنى بر تجربه و آزمایش باشد
روش چینى بى حس سازى به وسیله ى فرو کردن سوزن در بدن
روش کار
روش یا فلسفه رمز و سر
روشن
روشن از فروغ آفتاب
روشن بین
روشن بینى
روشن بینى قبلى
روشن ساختن
روشن سازى
روشن شدن
روشن شده
روشن شده از نور ستاره
روشن ضمیران
روشن فکر
روشن فکر ساختن
روشن فکر کردن
روشن فکران
روشن فکرى
روشن نبودن مه
روشن نکردنى
روشن نگاه داشت
روشن و تازه کردن
روشن و خاموش شدن
روشن و شفاف
روشن کردن
روشن کننده زجاجى
روشنایى
روشنایى اطراف هاله ماه
روشنایى خیره کننده و نامنظم
روشنایى زننده
روشنایى سنج
روشنایى سیمابى
روشنایى شبانه بر روى باطلاق
روشنایى شبانه بر روى زمین هاى باتلاقى که تصور مى رفت از احتراق گازهاى باتلاقى به وجود مى آید
روشنایى شمع
روشنایى صبح کاذب
روشنایى ضعیف
روشنایى غیر مستقیم
روشنایى لرزان داشتن
روشنایى مختصر
روشنایى ملایم
روشنایى و نور
روشنایى چراغ
روشنایى کم
روشنایى که در اثر انعکاس نور یخ درافق پیدا مى شود
روشنایى که در هنگام غروب به علت تابش آفتاب به جو زمین پدید مى آید
روشنایى گاز
روشنترین ستاره صورت فلکى کلب اصغر
روشنفکر
روشنفکر کردن
روشنى
روشنى بخش
روشنى خیره کننده
روشنى روز
روشنى زا
روشنگر
روشیر
روضه خوان
روغن
روغن آمیخته بابلسان
روغن اتومبیل
روغن بادام شیرین
روغن بالن
روغن بزرک
روغن بزرک به غلظت 600
روغن ترد کننده
روغن ترد کننده شیرینى و غیره
روغن جلا
روغن خرما
روغن دار
روغن داغ کن
روغن دان
روغن درخت عرعر
روغن زدن
روغن زدن به
روغن زرد
روغن زنى
روغن زیتون
روغن ساختن
روغن سر
روغن سرنهنگ
روغن شیر
روغن شیرین
روغن مالش
روغن مالى
روغن مالى کردن
روغن مالیدن
روغن مالیدنى
روغن مخصوص نقاشى
روغن معدنى یانفت
روغن معطر برگ کاج خمره اى
روغن مو
روغن موتور
روغن نخل
روغن نهنگ
روغن چرم
روغن کار
روغن کارى کردن
روغن کرچک
روغن کنجد
روغن یا عرق تربانتین
روغن یا مرهم معطر
روغنى
روغنى شده
روغنکارى
روفتن
رولایه
رولباسى
رولباسى بچگانه
رولت
رولور
روماتیسم
رومانى
رومبلى زدن
رومى
رومى وار
رومیزى
رومیزى آویخته از اطراف میز
روناس
روناسیان
رونتگن
روند
روند برنامه
روند داده ها
روند کار
روند کنترل
روندنما
رونده
رونده همیشگى
روندى
رونشانى
رونق تازه
رونق دادن به
رونق دهنده
رونق یافتن
رونما
رونما دادن
رونوشت
رونوشت بردار
رونوشت بردارى به وسیله عکاسى
رونوشت برداشتن
رونوشت تهیه کردن
رونوشت خیلى کوچکتر از اصل
رونوشت عینى
رونوشت کاربنى
رونوشت گواهى شده وصیت نامه
رونویس بردار
رونویس کردن
رونویس کننده
رونویسى
رونویسى کردن
رونویسى کننده
روى
روى آب ایستادن
روى آب نگاه داشتن
روى آتش پختن
روى آن
روى اسکناس
روى امواج بالا و پایین رفتن
روى برتافتن
روى تخم خوابیدن
روى تخم نشستن
روى تخم نشین
روى خاک
روى خط حامل نوشتن
روى داد
روى داد شانسى
روى داد ناگوار
روى دادن
روى درهم کشیدن
روى دست کسى رفتن
روى دهنده
روى دو پا بلند شدن
روى زمین تولید شده روى زمینى
روى زمین خوابیده
روى زمین کشیدن
روى زمین کشیدن و چرک کردن
روى ساحل
روى سندان کوبیدن
روى سکه
روى سکوب بلند قرار دادن
روى سیخ یا انبر کباب کردن
روى شکم خوابیده
روى صحنه ى نمایش ظاهرشدن
روى صفحه اى گراور کردن
روى صفر میزان کردن
روى طبل
روى ماشین بولدوزر کار کردن
روى محور گردیده
روى معده
روى میز زدن
روى میز گذاشتن
روى نوار ضبط صوت صدا را ضبط کردن
روى نیمکت یا مسند قضاوت نشستن یا نشاندن
روى هر چیزى
روى هم
روى هم افت
روى هم افتادن
روى هم افتاده
روى هم انباشتن
روى هم خوابیده
روى هم رفته
روى هم ریختن
روى هم ریختن اموال
روى هم قرار دادن
روى هم قرار گرفتن برگها
روى هم قرار گرفته
روى هم منگنه کردن
روى هم چاپ کردن
روى هوایا آب شناور ساختن
روى پا ایستادن
روى پاشنه چرخیدن
روى پاشنه گشتن
روى پایه قرار دادن
روى پرده افکندن
روى پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
روى پنجه پا ایستادن
روى چنگک گذاردن لباس و غیره
روى چه
روى چه چیز
روى چهار دست و پا خم شدن
روى چیزى آب ریختن
روى چیزى حساب کردن
روى چیزى حک کردن یا نوشتن
روى چیزى را لعاب دادن
روى چیزى را پوشانیدن
روى چیزى قرار دادن
روى چیزى قرار گرفتن
روى چیزى نوشتن
روى چیزى چرخیدن
روى چیزى گستردن
روى کاغذ آمدن
روى کاغذ نوشتن
روى کشتى
روى کفل افتادن
روى کول انداختن
روى گرداندن از
روى یا داخل
روى یخ اسکى کردن
روى یک پا جستن
روپنهان کردن
روپوست
روپوش
روپوش تخت خواب
روپوش دار
روپوش دار کردن
روپوش زنانه
روپوش زنانه دوختن
روپوش کتانى پزشکان و امثال آن
روپوش کشى
روپیه
روکار
روکارى تازه کردن
روکش
روکش اکسیدى
روکش با آب آلومینیوم دادن
روکش بالش
روکش دادن
روکش زدن
روکش زدن به
روکش فلزى
روکش فلزى کردن
روکش مبل و صندلى
روکش متکا
روکش چوب مخصوص
روکش چوب مخصوص جعبه یا مبل و غیره
روکش کردن
روکش کردن لاستیک
روکشدار
روکشى با سیم و زر و غیره
روکفشى
روکلاهى سفیدى که پشت گردن را نیز از آفتاب محفوظ مى دارد
روگاه جزر و مد
روگردان
روگردانى
روگرفت ایستا
روگرفت حافظه
روگرفت لحظه اى
روگرفت پس از واقعه
روگرفت گزیده
رویا
رویا دیدن
رویا گراى
رویابین
رویاروى شدن
رویارویى
رویان
رویان شناسى
رویان کیسه اى شکل ابتدایى که از دو قشر سلول تشکیل یافته
رویاننده
رویانى
رویانیدن
رویایى
رویایى بودن
رویت
رویت کردن
رویداد
رویداد بد
رویداد برونى
رویداد درونى
رویداد ناگهانى
رویداد ناگوار
رویدادن
رویدادن مجدد
رویدار
رویش
رویش از روپوست
رویش انشعابى
رویش برونى
رویش بلند تر
رویش توام
رویش درونى
رویش زگیل مانند
رویش شاخه
رویش غیر طبیعى استخوان
رویش مو در پشت زهار
رویش ناهنجار
رویش ناهنجار نسوج
رویش کننده
رویش گوشتى
روینده
روینده بر روى زمین
روینده در میان مواد پوسیده و فاسد
روینده و رشد کننده در درون چیز دیگرى
رویه
رویه اى
رویه بازگشتى
رویه تجاوزکارانه داشتن
رویه ترمیمى
رویه خامه اى کیک یا شیرینى
رویه درون برنامه اى
رویه دریا
رویه شیر
رویه ى صندلى
رویه کارت
رویه گرا
رویه یا دیواره متحرک چوبى
رویى
رویگر
رپرتاژ
رپس
رژه
رژه رفتن
رژه رونده
رژه روى با بدن راست و بدون خم کردن زانو
رژه پر سر و صدایى همراه با کرنا و بوق
رژیم
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزى
رژیم سرمایه دارى
رژیم سلطنتى
رژیم گرفتن
رک
رک نگاه کردن
رک و بى پرده
رک و راست
رک و ساده
رک و پوست کنده
رک گو
رک گویى
رکاب
رکاب تخفیف صدا
رکاب زدن
رکاب زین زنانه
رکاب ساختن
رکاب صدا خفه کن
رکاب ماشین
رکابدار
رکبى
رکن
رکن چهارم مشروطیت
رکود
رکود اقتصادى
رکود بازار
رکورد
رکوع کردن
رکیک
رگ
رگ بال
رگ برگ شدگى
رگ به رگ کردن یاشدن
رگ بیرون بر
رگ دار
رگ دار کردن
رگ زدن
رگ زنى
رگ شناسى
رگ میان
رگ میان برگ
رگ و ریشه دل
رگ و پى
رگ کوچک
رگ گردش خون
رگبار
رگبار باران
رگبار تند باریدن
رگبار همراه با رعد و برق
رگبار گرفته
رگبار گلوله
رگبارى
رگبرگ
رگبرگ آذین
رگبى
رگزن
رگزنى
رگه
رگه اصلى
رگه بزرگ طلا یا نقره
رگه بندى
رگه بندى جانور
رگه دار
رگه دار شدن
رگه دار کردن
رگه رگه
رگه رگه کردن
رگه معدن
رگه نازک معدن
رگه کوچک
ریا
ریاست
ریاست بنگاه مذهبى
ریاست جلسه را بعهده داشتن
ریاست داشتن بر
ریاست شهردارى
ریاست کردن
ریاست کردن بر
ریاست کلانترى
ریاست کلانترى یا دادگاه بخش
ریاضت
ریاضت دادن
ریاضت کش
ریاضى
ریاضى دان
ریاضیات
ریاکار
ریاکارانه
ریاکارى
ریایى
ریحان
ریخت
ریخت تپش
ریخت شناسى
ریخت موج
ریخت و پاش
ریختن
ریختن به طور اسم صدر
ریختن شراب
ریختن پاشیدن
ریخته
ریخته و پاشیده
ریخته گر
ریخته گرى
ریختگى
ریدن
ریز
ریز الکترونیک
ریز اندام
ریز انگل
ریز باریدن
ریز بافت
ریز بافتن
ریز برنامه
ریز برنامه نویسى
ریز بینى
ریز دستور
ریز ریز
ریز ریز شدن
ریز ریز کردن
ریز سازى
ریز سنج
ریز سنجى
ریز شده
ریز عکس
ریز فیش
ریز فیلم
ریز مدار
ریز موج
ریز نگاره سازى
ریز ورقه
ریز پردازنده
ریز پیما
ریز چشم
ریز کامپیوتر
ریز کردن
ریز گزینه
ریزان
ریزبین
ریزجاندار
ریزش
ریزش آب چشم یا دهان
ریزش بلا انقطاع و مسلسل
ریزش خاک کوه
ریزش خاک کوه کنار جاده
ریزش درونى
ریزش زمین
ریزش شبنم
ریزش مو
ریزش نم نم
ریزش چیزى به سوى درون
ریزش کردن
ریزش یا پاشیدن
ریزشگاه
ریزنده
ریزنگار
ریزنگارى
ریزه
ریزه اندام
ریزه ریزه کردن
ریزه کارى
ریزه کارى پر زرق و برق
ریزه کردن
ریزى
ریزگى
ریس
ریسمان
ریسمان بادبان
ریسمان بادبان کشى
ریسمان باز
ریسمان دار
ریسمان ماهى گیرى
ریسمان واکن
ریسمان چند لا
ریسمان کار یا شاقولى که روى تخته اى آویزان باشد
ریسنده
ریسه
ریسه اى
ریسه اى شکل
ریسه دار
ریسک
ریسک دار
ریسیدن
ریش
ریش بز
ریش بزى
ریش تازه جوان
ریش تراشى
ریش دار
ریش دار کردن
ریش ریش
ریش ریش شدن
ریش ریش کردن
ریش زبر
ریش سفید
ریش سفید قوم
ریش شدن
ریش کردن
ریشخند
ریشخند کردن
ریشخند کن
ریشخند کننده
ریشناک
ریشه
ریشه آور
ریشه اى
ریشه با بنیان اسیدى
ریشه بندى
ریشه توان دوم
ریشه جویى
ریشه حساس
ریشه خردل
ریشه دار
ریشه دار شدن
ریشه دار کردن
ریشه دوم
ریشه روناس
ریشه زا
ریشه سوم
ریشه شقاقل که به عنوان مقوى باء مصرف مى شود
ریشه شناسى
ریشه عمودى اصلى
ریشه فرعى
ریشه لغت قطع کردن
ریشه لغتى را یافتن
ریشه مانند
ریشه مکعب
ریشه ناخن
ریشه نما
ریشه نکردن
ریشه هوایى
ریشه ى تاج الملوک
ریشه پارچه
ریشه پاى
ریشه پایان
ریشه پیچک
ریشه چغندر
ریشه چه
ریشه کردن حاشیه پارچه
ریشه کرده
ریشه کلمه
ریشه کن شدنى
ریشه کن نشدنى
ریشه کن کردن
ریشه کن کننده
ریشه کننده روى چوب
ریشه کنى
ریشه کوچک
ریشه گذاشتن به
ریشه گرفتن
ریشه یا حاشیه زائد
ریشه یا رشته باریکى که از پوست گوشه ناخن آویزان است
ریشه یانخ آویخته
ریشو
ریشى
ریشک
ریشک دار
ریشگى
ریعان جوانى
ریعان شباب
ریل
ریل خط آهن
ریل راه آهن خیلى دور از هم
ریل نگه دار
ریل واحد مخصوص حرکت ترن یک چرخه
ریل گذار
ریم
ریم آلود
ریم آور
ریم آوردن
ریمل مژه و ابرو
ریه
ریه جانوران
ریه سنج
ریه مانند
ریه مصنوعى
ریه گراى
ریه گرایى
ریواس
ریون
ریوند چینى
ریوى
ریوى و معدى
ریک دار
ریکشا
ریگ
ریگ بازى
ریگ دار
ریگ روان
ریگ زار
ریگ مانند
ریگزار
ریگى
خرید ارز دیجیتال
فال حافظ آنلاین
ثبت دامنه
هاست وردپرس
خرید بیت کوین
خرید هاست
لینک ها
خرید تتر
خرید ارز دیجیتال
هاست وردپرس
هاست لینوکس
نمایندگی هاست
بهترین هاست
خرید اپل آیدی
خرید فالوور اینستاگرام
معنی اسم
A
B
C
D
E
F
G
H
I
J
K
L
M
N
O
P
Q
R
S
T
U
V
W
X
Y
Z
آ
ا
ب
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
Copyright © 2016
معنی و ترجمه کلمات