دیکشنری و ترجمه آنلاین کلمات
دیکشنری انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی
خرید ارز دیجیتال
ترجمه
دیکشنری انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی | ترجمه لغات تخصصی و تلفظ لغات انگلیسی
لیست کلمات حرف ص در زبان انگلیسی و دیکشنری
صابون
صابون دار
صابون زدن
صابون زده
صابون سازى
صابون ملایمى که از روغن هاى گیاهى تهیه مى شود
صابونى
صابونى شدن
صاحب
صاحب اختراع ثبت شده
صاحب اختیار و قدرت کردن
صاحب امتیاز
صاحب امضاء
صاحب انجیل
صاحب انحصار
صاحب برده
صاحب تالیفات بسیار
صاحب تیول
صاحب جواز
صاحب حق طبق کتاب
صاحب خیر
صاحب درجه
صاحب درجه اى از دانشگاه که اصولاً مى تواند در دانشگاه آموزگارى کند
صاحب رستوران
صاحب زمین
صاحب سر رشته در خوراک
صاحب سند مالکیت
صاحب سهم
صاحب شیره کش خانه
صاحب عزم
صاحب لقب
صاحب لقب اشرافى
صاحب محضر
صاحب مزرعه
صاحب مسافرخانه
صاحب مشروب فروشى
صاحب ملک
صاحب ملک کردن
صاحب ملک یا مغازه بودن
صاحب منصب
صاحب مهمانخانه و رستوران
صاحب مهمانخانه یا مسافر خانه
صاحب موجودى
صاحب میخانه
صاحب میکده
صاحب نظر
صاحب و گرداننده روزنامه
صاحب چاپخانه
صاحب چندین مقام
صاحب کارخانه
صاحب کرم
صاحب کشتى تفریحى
صاحبخانه
صاحف
صاحفى
صادر شدن
صادر شونده
صادر کردن
صادر کردنى
صادر کننده
صادرات
صادق
صادقانه
صاریو
صاعد
صاعقه
صاعقه انداز
صاعقه زدن
صاعقه زدگى
صاعقه وار
صاغرى
صاف
صاف سازى
صاف شدن
صاف شده
صاف و بى مو
صاف و خالص کردن
صاف و ساده
صاف و صیقلى شدن
صاف و صیقلى کردن
صاف و پوست کنده
صاف کردن
صاف کرده
صاف کن
صاف کننده
صافى
صافى آب
صافى بالا گذر
صافى درآمدن
صافى شنى
صافى پایین گذر
صافى کردن
صافى کردنى
صافکار
صافکارى کردن
صالح
صامت
صامت کردن
صباره خنجرى
صباره یا عود آمریکایى
صباغى
صباوت
صبح
صبح به خیر !
صبح زود
صبحانه
صبحانه خوردن
صبحدم
صبحى
صبحگاهى
صبر
صبر کردن
صبرینه طبى
صبور
صحاف
صحاف خانه
صحافى نشده
صحافى کتاب
صحافى کردن و دوختن
صحبت
صحبت از آینده چنانچه گویى گذشته است
صحبت بازارى
صحبت بى معنى و احمقانه
صحبت تنها
صحبت تودماغى
صحبت دوستانه کردن
صحبت دوستانه یا مذاکرات غیررسمى
صحبت دونفرى
صحبت هاى خصوصى زن و شوهر
صحبت هاى خصوصى و غیر رسمى در سر میز غذا
صحبت هاى پشت پرده
صحبت کردن
صحبت کردن سخن
صحبت کوتاه
صحبت یک نفرى
صحت
صحت بخش
صحت جزیى
صحت عمل
صحت و سقم امرى را معلوم کردن
صحت و سقم چیزى را معلوم کردن
صحرا
صحرا نورد
صحرانشین
صحرانشینى
صحرایى
صحن
صحنه
صحنه آرا
صحنه اى
صحنه تئاتر
صحنه دوئل
صحنه را ترک گفتن
صحنه سازى
صحنه نمایش
صحنه ورزش
صحنه کشتار
صحنه کشتى
صحنه یا میدان گاوبازى
صحه
صحه گذاردن
صحه گذاشتن
صحى کردن
صحیح
صحیح است
صحیح النسب
صحیح و بى عیب
صحیح کردن
صخره
صخره آتشفشانى
صخره اى در ساحل ایتالیا رو به روى گرداب معروف به شاریبدیس در سیسیل
صخره بلند
صخره زى
صخره شناسى
صخره مرجانى که تقریبا موازى ساحل است
صخره ى مشرف بر رودخانه
صخره پرتگاه
صخره پیش آمده فلات به شکل جبهه عمودى
صخره گچى ظریفى که به عنوان کود براى اصلاح خاک به کار مى رود
صخیم
صد
صد برابر نسبت بین طول جمجمه و ارتفاع آن
صد لیتر
صد متر
صد و پنجاهمین سالگرد
صد پا
صد گرم
صدا
صدا بلند
صدا خفه کن
صدا دادن
صدا دار
صدا در آوردن
صدا در آوردن از
صدا در نیاوردن
صدا درآوردن
صدا را بلند کردن
صدا راه انداختن
صدا زدن
صدا زننده
صدا سازى
صدا شناس
صدا شناسى
صدا نگار
صدا نگارى
صدا کردن
صدا یا آهنگ اکسان
صدا یا ساز را جفت کردن
صدادار
صدارت عظمى
صدارس
صدازدن
صدازدنى
صداع شقیقه
صداع عام
صداقت
صدانگار
صداهاى متعدد و گوناگون
صداهاى مسلسل و متناوب ایجاد کردن
صداهاى ناهنجار ایجاد کردن
صداهاى ناهنجار درآوردن
صداواژه
صداى آفرین
صداى آلتو
صداى آواز مانند دلى دلى که اهالى سویس و مردم کوهستانى در آواز خود تکرار مى کنند
صداى ارتعاش نخ یاکش
صداى اردک
صداى اردک درآوردن
صداى اردک کردن
صداى اصطکاک
صداى افتادن چیز سنگین
صداى انفجار
صداى انفجار و شکستگى تولید کردن
صداى انفجار پى در پى
صداى انفجارى که گاهى از ماشین شنیده مى شود
صداى اوج
صداى با بسامد بیشتر از حد شنوایى
صداى بال مرض یاچرخ
صداى بانگ خروس
صداى بر خورد دو جسم
صداى برخورد هوا با جلو هواپیماى داراى سرعت مافوق صوت
صداى برگ خشک
صداى برگ خشک ایجاد کردن
صداى بزغاله کردن
صداى بستن در و امثال آن با صداى بلند
صداى بسیط
صداى بلند
صداى بلند مثل سرفه
صداى بلند یا محکم
صداى بلند یا ناگهانى
صداى بم
صداى به هم خوردن اجسام جامد
صداى به هم خوردن اسلحه
صداى به هم خوردن اشیایى مثل بشقاب
صداى به هم خوردن دوتخته یا چیز دیگر
صداى به هم خوردن فلز
صداى به هم خوردن چیزى
صداى بوق ایجاد کردن
صداى بوقلمون در آوردن
صداى بین بم و زیر
صداى ترشح
صداى ترق و تروق
صداى ترکیبى
صداى ترکیدن
صداى تصادم
صداى تق تق کننده
صداى تلق تلق
صداى تلمبه
صداى تلپ
صداى تلپ تلپ
صداى تماس جسم سریع با هوا
صداى تند و تیز
صداى تند و خشن درآوردن
صداى تندر
صداى تو تو
صداى تودماغى
صداى تپ تپ یا زدن روى میز
صداى تپش دل
صداى تیز
صداى تیز شیپور و بوق یاسوت
صداى تیز و تند
صداى تیزى شبیه صداى اصابت گلوله به دیوار
صداى تیک تیک
صداى تیک تیک درآوردن
صداى جرنگ
صداى جرنگ جرنگ
صداى جرنگ جرنگ کردن
صداى جرنگ چسبیدن
صداى جغد
صداى جغد و مانند آن
صداى جیر جیر
صداى جیغ
صداى حاصله از خوردن سم اسب بزمین
صداى حاصله از عمل بلع
صداى حرف سین ایجاد کردن
صداى حنجره اى
صداى حیوانات جنگل
صداى خراش
صداى خرخر خوک
صداى خرخر کردن
صداى خرخر گربه
صداى خرد کردن یا خرد شدن چیزى زیر دندان یا زیر چرخ و غیره
صداى خرناس کردن
صداى خس خس
صداى خس خس بینى
صداى خس خس سینه
صداى خش خش
صداى خش خش کردن
صداى خشن درآوردن
صداى خشک
صداى خفه و آهسته ایجاد کردن
صداى خنده
صداى خنده بلند
صداى خورخور یا خنده
صداى خوک یا گراز
صداى خیلى زیر
صداى خیلى یواش
صداى در زدن
صداى دست زدن
صداى دق الباب
صداى دق دق کردن
صداى دلپذیر
صداى دنگ دنگ ایجاد کردن
صداى دنگ دنگ کردن
صداى دورگه
صداى رعد
صداى ریز و سنگین درآوردن
صداى ریزش
صداى زمزمه یا آه
صداى زنبور کردن
صداى زنجره
صداى زنگ
صداى زنگ تلفن
صداى زنگ درآوردن
صداى زه
صداى زیر
صداى زیر در آوردن
صداى زیر مردانه
صداى ساده
صداى ساده و تنها
صداى ساعت
صداى سم اسب
صداى سنج ایجاد کردن
صداى سنگین
صداى سوت
صداى سوت حاکى از حیرت یا تحسین
صداى سوت خفیف
صداى سوت یا فلوت
صداى سوختن کباب روى آتش
صداى سوهان
صداى سیاه سرفه
صداى سیلى یا شلاق
صداى شبیه نعره کردن
صداى شرشر
صداى شلاق
صداى شکارچى در موقع دیدن روباه
صداى شکستن یا پرتاب چیزى
صداى شکستگى
صداى شیون گربه
صداى شیپور
صداى صاعقه مانند
صداى صفیر
صداى صفیر ایجاد کردن
صداى صوتى
صداى ضربت
صداى ضربت بلند
صداى ضربت تازیانه
صداى ضربه
صداى ضربه ناقوس
صداى طبل
صداى طنین زنگ یا ناقوس
صداى عطسه
صداى غاز
صداى غاز وحشى یا بوق ماشین و امثال آن
صداى غرش
صداى غرش کردن
صداى غوک درآوردن
صداى غوک یا وزغ
صداى غژ
صداى غژایجاد کردن
صداى غیر متجانس
صداى فاخته درآوردن
صداى فرعى
صداى فش فش
صداى فش فش کردن
صداى قل قل
صداى قلپ
صداى قو
صداى لولاى روغن نخورده
صداى لوکوموتیو
صداى ماچ
صداى مختصر
صداى مخصوص هر حیوان
صداى مرغ درحالت تخم گذارى
صداى مزاحم
صداى مسلسل
صداى ملخ کردن
صداى ملچ ملوچ
صداى موج
صداى موسیقى نوا
صداى مکیدن درآوردن
صداى ناشى از ضربات تند و متوالى
صداى ناقوس
صداى نامطبوع رادیو
صداى ناهنجار
صداى ناهنجار ایجاد کردن
صداى ناهنجار و خشن
صداى ناگهانى
صداى نى انبان
صداى نکره ایجاد کردن
صداى هى و هین کردن هین کردن
صداى هیس
صداى هیس کردن
صداى وزش باد تند
صداى وزوز
صداى پا
صداى پاره شدن چیزى
صداى پرنده
صداى پچ پچ و به هم خوردن بشقاب
صداى پیوسته
صداى چرخیدن
صداى چلب چلوپ
صداى چلپ
صداى چلپ و چلوپ زیاد
صداى چلپ چلوپ
صداى چلپ چلوپ ایجاد کردن
صداى چلپ چلوپ پوتین در زمین گل آلود
صداى چیز پهنى که بر روى آب بیفتد
صداى کبوتر و قمرى
صداى کبک و کودک شیرخوار و غیره
صداى کتک زدن
صداى کلاغ
صداى کلمه
صداى کوبیدن پا
صداى کوتاه
صداى کوس یا طبل
صداى گاو
صداى گاو کردن
صداى گاو یا جغد کردن
صداى گربه
صداى گردباد
صداى گوش
صداى گوشخراش
صداى گوشخراش ایجاد کردن
صداى گوشخراش دادن
صداى یورتمه رفتن اسب
صداى یکنواخت
صدایى
صدایى زنگ
صدایى شبیه جیغ
صدایى شبیه شیهه
صدایى شبیه صداى جغد
صدایى که از ناى سگ خشمگین بر مى آید
صدایى که براى راندن حیوان به کار مى رود
صدایى که هنگام کشیدن سیم ساز از آن شنیده مى شود
صدبخشى
صدبرابر
صدبرگ
صدر
صدر اعظم
صدر اعلان
صدر کلیسا
صدراعظم
صدرى
صدساله
صدف
صدف آهکى دوکپه اى که درجلبک هاى اعماق دریا زیست مى کند
صدف باریک دریایى و رودخانه اى
صدف براق و زیبایى که سرخ پوستان آمریکایى به جاى پول مصرف مى کردند
صدف حلزون
صدف حلزون دوکپه اى
صدف حلزونى
صدف حلزونى شکل
صدف حلزونى یا خرچنگ
صدف خوراکى
صدف دار
صدف دو کپه
صدف دو کپه اى
صدف زا
صدف مروارید
صدف نما
صدف وار کردن
صدف کندن
صدف کوهى
صدف گوش
صدفه
صدفى
صدق
صدق وصفا
صدقسمتى
صدقه
صدقه خورى
صدقه دادن
صدقه دهنده
صدقه پخش کن
صدقه گیر
صدم
صدمه
صدمه دیدن
صدمه رسان
صدمه زدن
صدمه زدن به
صدمه نخورده
صدمه ندیده
صدمه و تکان مغز که منجر به بیهوشى مى شود
صدور
صدور حکم منع
صدور راى
صدور صورت حساب
صدور فرمان
صدوقى
صدى چند
صدیک
صراحت
صراحتا
صراف
صرافخانه
صرافى
صرافى کردن
صرب
صربستانى
صربستانى و کروآتى
صرع مختصر
صرع همراه با تشنج و غش
صرعى
صرف
صرف برات
صرف شدن
صرف فعل
صرف نشدنى
صرف نظر کردن
صرف نظرکرداز
صرف و نحو
صرف و نحوى
صرف کردن
صرف کردنى
صرف کلمات
صرفاً
صرفنظر
صرفنظر از
صرفنظر از این که
صرفنظر نکردنى
صرفنظر کردن
صرفنظر کردن از
صرفنظر کردنى
صرفه
صرفه جو
صرفه جویى
صرفه جویى کردن
صرفه جویى کننده در میزان کار
صرفه جویى کننده در وقت
صرفى
صریح
صریحا
صریحا گفتن
صعب
صعب الصعود
صعب العبور
صعب الوصول
صعتر
صعف اخلاقى
صعود
صعود ناگهانى
صعود و افول اقبال
صعود کردن
صعود کننده
صعودى
صعیف شدن
صغر
صغراى قیاس منطقى
صغرى
صغرى و کبرى
صغرى و کبرى قیاس منطقى
صغرى و کبرى چیدن
صغیر
صغیرى که تحت قیومت باشد
صف
صف آرایى
صف آرایى کردن
صف اتوبوس و غیره
صف بستن
صف بندى
صف بیماران
صف جلو
صف جلو لشکر
صف در بانک
صف دو سر
صف زمان بندى
صف نظامى که یکى یکى پشت سرهم باشند
صف پیش
صف کارها
صف کارگران اعتصابى
صفا
صفات ارثى را در طى چند نسل تکرارى کردن
صفات زنانه
صفات مشترک داشتن
صفات مشخصه
صفات ممتازه
صفات ممتازه چیزى را از بین بردن
صفات و خصوصیات فردى
صفات و شخصیت انسان
صفات و عادات مخصوص اهل حرفه
صفات پدرى
صفاق
صفت
صفت آدم پولکى
صفت اشاره
صفت بد
صفت تفضیلى
صفت خاص
صفت داده ها
صفت شخص
صفت عالى
صفت عجیب و غریب
صفت عرضى
صفت فرعى
صفت مرکب از اسم خاص
صفت مفعولى
صفت ممیزه
صفت موروثى
صفتى
صفحات آهن ته کشتى
صفحات اینترنت
صفحات را نمره گذارى کردن
صفحات فلزى زره زیرکمر
صفحه
صفحه 33 دور
صفحه اسطرلاب
صفحه اضافى
صفحه اى که روى آن اسم چیزى نقش شده باشد
صفحه بالدار مظهر خداى آفتاب
صفحه بندى
صفحه بندى کردن
صفحه تقسیم برق
صفحه تلویزیون
صفحه دار
صفحه دولانى
صفحه زیر مجسمه
صفحه ساختن
صفحه سخت
صفحه سفید آغاز و پایان کتاب
صفحه سفید اول و آخر کتاب
صفحه سفیدى که بین دو صفحه چاپى دیگر قرار داده شده
صفحه شفاف رادیوسکوپى
صفحه شماره گیر
صفحه ضبط صوت
صفحه طولانى
صفحه عنوان کتاب
صفحه فلزى
صفحه فلزى ساز
صفحه فلزى مخصوص ضرب سکه
صفحه فلزى یا چوبى متصل به چرخ تراش
صفحه قاب یا نگهدار چیزى
صفحه لعل تراش
صفحه مانند
صفحه مدور
صفحه مسى
صفحه نمایش
صفحه هیئت
صفحه وار
صفحه ى عقربک دار
صفحه ى مدرج ساعت
صفحه ى پلاتین یا تنگستن دو لوله ى اشعه ى مجهول
صفحه پهن فلز
صفحه پولادینى که دو خط آهن یا دوتیر را به هم متصل ساخته و در امتداد هم قرار مى دهد
صفحه چنبره ها
صفحه کلید
صفحه کلید ادخال
صفحه کلید الفمارى
صفحه کلید برق یا تلفن
صفحه کلید عددى
صفحه کلید ورودى
صفحه کنترل
صفحه کوچک
صفحه کوچک و کروى شکل
صفحه گذارى
صفحه گذارى کردن
صفحه گرامافون
صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان و غیره
صفحه گرد
صفحه گردونه
صفحه گزینه
صفحه یى
صفر
صفر مقدم
صفر کردن
صفر گذاردن
صفرا
صفراوى
صفراى سیاه
صفرایى مزاج
صفوف روحانى پایین درجه
صفیر
صفیر زدن
صفیر کبود
صفیرى
صفیرگلوله تفنگ
صلابه
صلاحدید
صلاحیت
صلاحیت دار
صلاحیت دار کردن
صلاحیت داشتن
صلاحیتدار
صلاحیتدار کردن
صلب
صلبى
صلبیه یا سفیده سخت چشم
صلح
صلح آمیز
صلح جو
صلح دادن
صلح دوست
صلح موقت
صلح میز
صلح وصفا
صلحجویى
صلع
صلیب
صلیب جنوب
صلیب سرخ
صلیب شکسته
صلیب شکسته آلمان نازى
صلیب عیسى
صلیب کوچک
صلیب یا چلیپاى یونانى به شکل بعلاوه
صلیبى
صلیقه
صم بکم
صمع کاج و صنوبر
صمغ
صمغ دار
صمغ رزینى
صمغ مانند
صمغ کاج
صمغى
صمغى شدن
صمو آور
صمو و رزینى که در نتیجه تیغ زدن به گیاه از آن خارج و سفت مى شود
صمیمانه
صمیمانه گفتگو کردن
صمیمى
صمیمیت
صمیمیت و همدلى
صناعت
صنایع بدیعى
صنایع را از صورت ملى خارج کردن
صنایع همگانى
صنایع چوبى
صنایع یدى
صندل
صندل پوشیدن
صندلى
صندلى اعدام الکتریکى
صندلى الکتریکى
صندلى برقى
صندلى تا شو
صندلى تا شو بدون پشتى
صندلى تاب
صندلى حصیرى تاشو
صندلى داراى پشتى منحنى
صندلى دسته دار
صندلى دسته دار بزرگ
صندلى راحت
صندلى راحتى
صندلى راحتى تکان خور
صندلى فنرى که پشتش سفت و مقعر است
صندلى لژ
صندلى مستراح فرنگى
صندلى هاى ردیف جلو تماشاخانه
صندلى هواپیما که در مواقع اضطرارى شخص را از هواپیما بخارج پرتاب مى کند
صندلى پایه بلند غذا خورى بچه
صندلى چرخ دار
صندلى چرخان
صندلى گهواره اى
صندلى یا نشیمن کوتاه
صندلى یا نشیمنگاه لب پنجره
صندلى یا نیمکت دسته دار دو نفرى
صندلى یک نفرى
صندوق
صندوق آهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
صندوق اعانه
صندوق اعانه براى امور خیریه
صندوق تابوت
صندوق خانه
صندوق ملبوس و ملزومات کارکنان کشتى
صندوق مهمات
صندوق ویژه وجوه کوچک
صندوق پس انداز
صندوق پس انداز تعاونى و رهنى
صندوق پست
صندوق پستى ستونى شکل
صندوق پول
صندوق پول شمار
صندوق پول یا ماشین دخل مغازه
صندوق یا تابوت
صندوق یا سینه دار
صندوقخانه
صندوقدار
صندوقه
صندوقى که چینى یا شیشه در آن مى گذارند
صندوقچه
صندوقچه محکم
صندوقچه ملوان
صنع
صنعت
صنعت استعاره
صنعت اغراق
صنعت انکار
صنعت تجنیس
صنعت ترکیب الحان
صنعت تشبیه
صنعت دست
صنعت دستى
صنعت سینما
صنعت شراب سازى
صنعت شیرینى سازى
صنعت کار
صنعت کامپیوتر
صنعت گر
صنعت گرایى
صنعتى
صنعتى سازى
صنعتى کردن
صنعتکار
صنعتگر
صنف
صنم
صنم قرار دادن
صنوبر
صنوبر آراسته
صنوبر الارض
صنوبر زمینى
صنوبر لرزان
صنوبرالامیر
صنوبردار
صنوبرى
صنوف صاحب اعتبار قدیم
صهیون
صهیون گرا
صهیون گرایى
صهیونیست
صوابدید
صوت
صوت شناس
صوت شناسى
صوت پراکنى از جانب کهکشان
صوتى
صور مختلف زمان فعل
صورت
صورت آیاتى که در کلیسا قرائت مى شود
صورت اسلامى دادن به
صورت اشخاص بدحساب
صورت اغذیه مهمانخانه
صورت اوقات
صورت تازه دادن به
صورت تبدیل ارز
صورت تراش
صورت تراشى
صورت جدید
صورت جلسات رسمى پارلمان انگلیسى
صورت جلسه
صورت جلسه نوشتن
صورت جمع
صورت جمله اى
صورت حساب
صورت حساب بانکى
صورت حساب دادن
صورت خارجى
صورت خارجى به خود گرفتن
صورت خارجى به چیزى دادن
صورت خارجى دادن
صورت خارجى دادن به
صورت خیالى
صورت خیالى و شاعرانه دادن
صورت داخلى
صورت دراز و باریک
صورت رقمى شده
صورت ظاهر
صورت ظاهر یا وجود خارجى دادن
صورت عادى
صورت عملیات
صورت غذا
صورت فروش
صورت فلکى
صورت فلکى اژدها
صورت فلکى بربط
صورت فلکى حیه
صورت فلکى سفینه
صورت فلکى شعراى یمانى
صورت فلکى شمالى
صورت فلکى قوس
صورت فلکى ماهى پرنده
صورت فلکى گرگ یا سرحان
صورت فکلى سنبله
صورت متعارف
صورت متعارفى
صورت متممى
صورت مجلس
صورت مذاکرات
صورت مردگانى که باید براى ارواح آنها فاتحه یادعا بخوانند
صورت موجودى
صورت نمکى
صورت نگاره
صورت نگارى
صورت هزینه
صورت هنجار
صورت وار
صورت پذیر
صورت پرداخت
صورت کالا
صورت کردن
صورت کسر
صورت کودک بالدار
صورت کوچک
صورت گر تماشاخانه
صورت گرفتن
صورت یا فهرستى ضمیمه کردن
صورتگر
صورى
صوف
صوف ابریشمى
صوف شلوارى
صوفى
صوفیانه
صومعه
صومعه نشین
صومعه کلیساى شرقى
صیاد
صیاد بالن
صیاد زن
صیاد ماهى
صیاد میگو
صیادى
صیام
صیانت نفس
صیت
صید
صید کردن
صیداز آب
صیدى که در کمند مى افتد
صیغه
صیغه آلت
صیغه اول شخص
صیغه جمع
صیغه مفرد
صیغه ى امر
صیقل
صیقل دادن
صیقل زن
صیقل کردن
صیقل یا رنگ و روغن تازه دادن به
صیقلى
صیقلى کردن
خرید ارز دیجیتال
فال حافظ آنلاین
ثبت دامنه
هاست وردپرس
خرید بیت کوین
خرید هاست
لینک ها
خرید تتر
خرید ارز دیجیتال
هاست وردپرس
هاست لینوکس
نمایندگی هاست
بهترین هاست
خرید اپل آیدی
خرید فالوور اینستاگرام
معنی اسم
A
B
C
D
E
F
G
H
I
J
K
L
M
N
O
P
Q
R
S
T
U
V
W
X
Y
Z
آ
ا
ب
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
Copyright © 2016
معنی و ترجمه کلمات