دیکشنری و ترجمه آنلاین کلمات
دیکشنری انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی
خرید ارز دیجیتال
ترجمه
دیکشنری انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی | ترجمه لغات تخصصی و تلفظ لغات انگلیسی
لیست کلمات حرف ی در زبان انگلیسی و دیکشنری
یا
یا ... یا ...
یا آن که
یا الله
یا این که
یا به کار زدن
یا تاقان
یا حشرات انگلى دیگر
یا درمان کردن ناخوشى ها
یا روى پرده
یا غیگرى
یا نشان دادن
یا پاتیل مخصوص جوشاندن پارچه و سفید کردن آن
یا چرک دانه
یائسگى
یابش
یابنده
یابو
یابو خر
یابو یا اسب خسته
یابوى عصار خانه
یاتاقانى که میله آن با چند غلتک دیگر به گردش آید
یاخته
یاخته انباره
یاخته اى که از ترکیب دو سلول جنسى به وجود آید
یاخته بیگانه خوار درشت
یاخته جنسى ماده
یاخته حساس نسبت به نور
یاخته خون
یاخته داده
یاخته دودویى
یاخته رنگى که حاوى رنگ قرمز یا زرد مى باشد
یاخته عصبى
یاخته ماده
یاخته متحرک نطفه بالغ جنس نر
یاخته نر و متحرک
یاخته پى و کار آن
یاد
یاد آور
یاد آور شدن
یاد آوردن
یاد آوردنى
یاد آورى
یاد آورى کردن
یاد آورى کننده
یاد بود
یاد بود یالوح سنگى
یاد دادن
یاد داشت
یاد داشت کردن
یاد دهنده
یاد سپردن
یاد نیاوردنى
یاد کردن
یاد کننده سوگند براى تبرئه دیگرى
یاد گرفتن
یاد گرفتنى
یاد گیرنده
یاداش دادن به
یاداشت
یادبود
یادبود صدساله
یادبودى
یاددادنى
یادداشت
یادداشت اضافى
یادداشت الحاقى آخر نامه یا کتاب
یادداشت برداشتن
یادداشت ته صفحه
یادداشت دریافت
یادداشت عاشقانه
یادداشت مختصر
یادداشت نوشتن
یادداشت ها
یادداشت هاى حاشیه
یادداشت کردن
یادداشتى
یادگار
یادگارى
یادگارى پیروزى
یادگیرى
یار
یار با وفا
یار و کمک
یارا بودن
یارایى
یارد
یارو
یارى
یارى نمودن
یارى کردن
یارى کننده
یازده
یازدهم
یازدهمین
یازدهمین حرف الفباى یونانى
یاس
یاس آور
یاس بنفش
یاس زرد
یاس شیروانى
یاس مانند
یاس و بدبینى
یاسم
یاسمن
یاسمن زرد
یاعو
یاغى
یاغى شمردن
یاغى گرى
یاغى گرى کردن
یافا
یافت
یافتن
یافتنى
یافث فرزند نوح پیامبر
یاقوت
یاقوت آتشى
یاقوت ارغوانى
یاقوت زرد
یاقوت زعفرانى
یاقوت سبز
یاقوت سرخ
یاقوت پوست پیازى
یاقوت کبود
یاقوت کبود درخشان
یاقوتى
یاقوتى رنگ
یال
یالان
یاور
یاوه
یاوه اندیش
یاوه سرا
یاوه سرایى
یاوه سرایى کردن
یاوه گفتن
یاوه گو
یاوه گویى
یاوه گویى کردن
یاوگى
یاى اتصالى
یاى انحصارى
یاى سیم کشى شده
یاى شامل
یبس
یبوست
یبوست آور
یبوست دادن
یتیم
یتیم خانه
یتیم کردن
یتیمى
یحتمل
یحیى
یخ
یخ بازى نمایشى
یخ بازى کردن
یخ بستن
یخ بسته
یخ بند
یخ خرد کن
یخ خشک
یخ را ذوب کردن
یخ رفت
یخ رود
یخ زد
یخ زدن
یخ زده
یخ زدگى
یخ زدگى بافت بدن در اثر سرما
یخ زدگى و باد کردگى زمین
یخ سفت
یخ سنگ
یخ شده
یخ شناور
یخ فروش
یخ مانند
یخ پاره
یخ پهنه
یخ پوزه
یخ چیزى را آب کردن
یخ کرده
یخبندان
یخبندان شناسى
یختاب
یخدان
یخرفت
یخزار
یخه
یخى
یخى که از جامد کردن اکسید دو کربن به دست مى آید
یخچال
یخچال برقى
یخچال خیلى سرد
یخچال دار
یخچال طبیعى
یخچالى
ید
ید تسلط
یدى
یدک
یدک دوچرخه یا سه چرخه یا واگن
یدک کش
یدک کشى
یدکى
یدکى شدنى
یراض تجملى
یراق
یراق در
یراق دوزى
یراق دوزى کردن
یراق و دهانه اسب
یراق یا ریسمان تابیده
یربوع
یرقان
یرقان ازرق
یزدان
یزدان سالارى
یزدان شناسى
یزدان گراى
یزدان گرایانه
یزدان گرایى
یزدانى
یساول
یساولى کردن
یسوعیت
یسوعیون
یسى
یشب
یشم
یشم اعلى که در برمه یافت مى شود
یشم ختایى
یشم سبز
یشمى
یعقوب
یعقوب نبى قوم یهود
یعنى
یغلا
یغما
یغماگر
یغماگرى
یقه
یقه اسکى
یقه باریک تورى و حاشیه دار زنانه
یقه باز
یقه برگردان
یقه سفید
یقه قلبى شکل
یقه پهنى که روى لباس مى دوزند
یقه پیراهن
یقه گرد و حلقوى چین دار مردان و زنان قرون 16 و 17 میلادى
یقه گلابى
یقین
یقیناً
یله رفتن
یلوه
یلوه بزرگ زرد رنگ
یلوه ماده
یمین
یمینه
یمینه در
ینى چرى
ینگه دنیایى
یهو خداى بنى اسرائیل
یهو خداى یهود
یهود در قرن 6 قبل از میلاد مسیح
یهودا اسخر یوطى
یهودا فرزند یعقوب
یهودا نویسنده رساله یهودا که از رسالات عهد جدید مسیحیان است
یهودى
یهودى شدن
یهودیت
یهودیه
یهودیه که قسمتى از جنوب فلسطین بوده
یهوه
یهوه خداى قوم یهود
یوئیل پیغمبر بنى اسرائیل
یواش
یواش یواش و کرم وار بیهوده وقت گذراندن
یواشکى
یواشکى رفتن
یوتربیوم
یوتریم
یوحنا
یوحناى حوارى
یود تزریق کردن
یود زدن
یودى
یورت
یورتمه
یورتمه آهسته
یورتمه آهسته اسب
یورتمه ران
یورتمه رفتن
یورتمه رو
یورتمه روى
یورتمه کوتاه
یورش
یورش آوردن
یورش بردن
یورش برنده
یورش ناپذیر
یورش کردن
یورغه
یورغه رفتن
یورغه رو
یورقه
یوزباشى
یوزپلنگ
یوزپلنگ آمریکایى
یوزپلنگ درنده آمریکایى
یوزپلنگ وحشى
یوشع بن نون پیغمبر اسرائیل
یوغ
یوقورت
یولاف
یوم
یوم کیپور
یومیه
یون
یون مثبت
یون کره
یوناتان فرزند شائول و دوست داود پیغمبر
یونان
یونان باستان
یونانى
یونانى خالص
یونانى شدن
یونانى مابى
یونانى کردن یونانى ماب کردن
یونجه
یونجه خشک
یونجه گل قرمز
یونس پیغمبر
یونى
یوگسلاوى
یویو
یک
یک آدرس 23 بیتى که به یک منبع روى اینترنت اشاره مى کند
یک آن
یک آهنگى
یک ارزشى
یک اسبه
یک استاندارد که اجازه مى دهد نرم افزارها از داده هاى دیگر نرم افزارها استفاده کنند
یک اسیدى
یک اصطلاحى
یک اولادى
یک اینچ
یک بار دیگر
یک بار کامیون
یک باره اى
یک برى
یک برگه
یک برگچه اى
یک بسته
یک بعدى
یک بغل
یک بقچه
یک بند کاغذ 480 برگى یا 516 برگى
یک بنیانى
یک به یک
یک بچه زا
یک بیت شعر
یک بیستم
یک بیک
یک تا
یک تارموى
یک تنه
یک تکه
یک تکه چوب
یک تکه کردن
یک جا
یک جانبه
یک جایى
یک جرعه
یک جرعه مشروب
یک جرعه کامل
یک جریب آب
یک جفت گیرى
یک جنسه
یک جنسى
یک جهته
یک جهتى
یک جور
یک جور آفت درختان میوه
یک جور اسب کوچک اسکاتلندى و ایرلندى
یک جور باز کوچک که درجهت مخالف باد پرواز کند
یک جور بازى
یک جور بازى دومینو
یک جور بازى ورق شبیه رامى
یک جور بازى گوى و چوگان
یک جور باقلا
یک جور تاجریزى
یک جور ترازو
یک جور ترقه
یک جور تورى ظریف
یک جور توپ قدیمى
یک جور دام یا تور
یک جور دوربین عکاسى
یک جور رقص اسپانیولى
یک جور رنگ قرمز
یک جور روسرى زنانه
یک جور سنگ مروارید نما
یک جور سهره
یک جور سوسمار یا مارمولک
یک جور سگ استرالیایى
یک جور شیرینى
یک جور شیرینى مرکب از قند و شیره و میوه
یک جور شیرینى یا فرنى
یک جور عرق آلبالو
یک جور قمقمه
یک جور لاشخور
یک جور مخصوص
یک جور مرغ مگس گیر
یک جور مرهم
یک جور مگس آبى رنگ
یک جور ناخوشى که پوسترا مى ترکاند
یک جور نخل در ماداگاسکار
یک جور نوشابه گرم و مقوى
یک جور نیلوفر آبى
یک جور وهم جنس کردن
یک جور پارچه پشت نما که از آن جامه هاى زنانه و پرده درست مى کنند
یک جور پارچه پشمى شطرنجى
یک جور پرتغال
یک جور پرستو که لانه گلى بر دیوار خانه ها مى سازد
یک جور پروانه
یک جور چاى سیاه
یک جور چکمه که تا زیر زانو مى رسد
یک جور کرجى کوچک
یک جور کلاه پوستى
یک جور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیساى کاتولیک روم بر سر مى گذارند
یک جور کلوچه یا کماج
یک جور گل میخک
یک جور گل پیازدار
یک جور گوى بازى
یک جور یاقوت زرد
یک جورکرجى که از جگن یا بید ساخته و دور آن را چرم یا مشمع مى گیرند
یک جیب پر
یک خرده
یک خط در میان نوشتن
یک خوراک
یک خوراک دارو
یک دامن پر
یک در میان
یک در میان آمدن
یک در میان در دو جهت قرار دادن
یک در میانى
یک دریچه اى
یک دست
یک دسته سرباز
یک دسته سه تایى
یک دسته میله که تبرى در میان آن قرار داشته و پیشاپیش فرمانداران رومى مى بردند و نشان قدرت بوده
یک دسته نظامى کمین کرده
یک دسته ورق
یک دسته کبک
یک دستگاه
یک دفعه
یک دقیقه
یک دم
یک دنده
یک دهن غذا
یک دوازدهمى
یک دوجین
یک دور بازى
یک دور مسابقه یا بازى
یک دوره یا یک وهله کار ماشین چاپ
یک راست
یک راهه
یک ردیف
یک رشته
یک رشته عملیات جنگى
یک رشته ى اتاق
یک رشته پلکان
یک رطل برابر با 16 اونس گیروانکه
یک رطلى
یک رقم کردن
یک رنگ
یک ریخت
یک ریز
یک زبانى
یک زمانى
یک زن گیرى
یک زنه یا یک شوهره
یک زنى
یک زوج گوشى تلفن و غیره که به وسیله گیره روى سر ثابت مى شود
یک ساله
یک سانتى متر مکعب
یک ستونى
یک سرى داستان در باره یک موضوع
یک سرى صندلى یا پله هاى کوتاه که یکى بالاى دیگرى قرار دارد
یک سطر در میان
یک سطرشعر یا بند منحصر بفرد
یک سلسله حوادث تبعى و عرفى نمایش
یک سلسله دلائل قابل قبول
یک سلسله فعل و انفعالات مشخص جانور
یک سلولى
یک سوم
یک سویه
یک سویى
یک سى ام
یک سیزدهم
یک سیم عود
یک شاخه از جانور شناسى که راجع به پستانداران است
یک شاخه از شیمى که با اثرات شیمیایى رادیواکتیو سرو کار دارد
یک شخص
یک ششم
یک ششم دایره
یک ششم دراکم
یک شصت
یک شصتم
یک شوهرى
یک شکل
یک شکلى
یک شکم
یک شیلینگ
یک صدا
یک صدایى
یک صدم
یک صدم لیتر
یک صدم گرم
یک صوتى
یک ضلعى
یک طبقه سفید رنگ و یکنواخت از ابر طره اى
یک طرفه
یک طرفى
یک ظرف غذا
یک عدد
یک عده پاسبان یا نظامى که درفواصل معین محلى را احاطه کنند
یک فوت مکعب در ثانیه
یک قازى
یک قدم سبقت
یک قطبى
یک قطره
یک قطعه ى رومانتیک
یک لا
یک لاى طناب
یک لحظه
یک لقمه غذا
یک لیره
یک لیوان بزرگ ویسکى یا عرق مخلوط با نوشابه گازدار
یک ماه قمرى
یک متر مکعب
یک محورى
یک مربع حسابى
یک مرتبه
یک مشت پر
یک ملکولى
یک من یا 3 کیلو
یک منزل بر
یک منظوره
یک موقعى
یک میلیون اهم
یک میلیون دور
یک میلیون دور در دقیقه
یک میلیون وات
یک میلیونیم ثانیه
یک میلیونیم میکرون
یک میلیونیم گرم
یک نفرى
یک نهم
یک نوا
یک نواخت
یک نواخت کردن
یک نوع آلت موسیقى
یک نوع آلت موسیقى بادى
یک نوع آلت موسیقى شبیه گیتار
یک نوع آلت موسیقى قدیمى
یک نوع بازى دومینو
یک نوع بازى شبیه لوتو
یک نوع بازى ورق
یک نوع بز کوهى که رنگ روشن دارد و در آفریقا و سیبرى دیده مى شود
یک نوع ترشى با ادویه
یک نوع تقسیم سلولى
یک نوع جنون در اثر مرض مالاریا که منجر به خودکشى مى شود
یک نوع حرف درشت
یک نوع حروف سیاه چاپخانه
یک نوع رقص
یک نوع رقص تند
یک نوع رقص نشاط آور
یک نوع سلاح قابل حمل
یک نوع سکه بزرگ نقره آلمانى
یک نوع سگ
یک نوع شته
یک نوع طبل دوطرفه که با دست نواخته مى شود
یک نوع عرقچین کوچک که محصلین بر سر مى گذارند
یک نوع عقرب ماهى
یک نوع عمل جراحى مخصوص فتق
یک نوع غذا خورى
یک نوع قایق کوچک قدیمى دو پارویى
یک نوع قمار چهار طاسى
یک نوع مار بزرگ سیلانى
یک نوع مار سمى یا افعى
یک نوع ماهى بزرگ شبیه مارماهى
یک نوع ماهى پهن
یک نوع میز تحریر ظریف
یک نوع میمون یا عنتر دم کوتاه
یک نوع نان شیرینى میوه دار
یک نوع نیم تنه پشمى
یک نوع واگن بارى
یک نوع پارچه ى نخى که براى زیرپوش به کار مى رود
یک نوع پارچه پشم و نخ یا پشم و کتان زبر
یک نوع چاشنى غذا
یک نوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
یک نوع چرم پوست گوسفند که براى صحافى به کار مى رود
یک نوع چکمه یا پوتین بندى
یک نوع کاغذ محکم به رنگ زرد مایل به قهوه اى
یک نوع کلاه نوک تیز
یک نوع گیاه همیشه بهار بلندى که در غرب آمریکا مى روید
یک نوع یاقوت سرخ
یک نگاه
یک هجا
یک هجاى کوتاه و یک هجاى بلند
یک هجایى
یک هزار
یک هزار دلار
یک هزار دور در هر ثانیه
یک هزار سال
یک هزارم
یک هزارم آمپر
یک هزارم ثانیه
یک هزارم فاراد
یک هزارم لیتر
یک هزارم متر
یک هزارم میکرون
یک هزارم ولت
یک هزارم کیلو گرم
یک هزارم کیلوگرم
یک هزارم گرم
یک هزارمین قسمت
یک هسته اى
یک هشتادم
یک هشتم
یک هفتم
یک هفته
یک و نیم گذرى
یک واحد
یک وجب
یک ور
یک ور راه رفتن
یک ور شدن
یک ور شده
یک ور شدگى کشتى در اثر باد
یک ور کردن
یک ورى
یک ورى بودن
یک ورى شده
یک ورى کردن
یک وزن
یک وعده یا پرس خوراک
یک وقتى
یک وهله بلند کردن بار
یک پا
یک پارچه
یک پارچه شدن
یک پارچگى
یک پایه
یک پر کاه
یک پرده یا مقام
یک پنجاهم
یک پهلو
یک چارک
یک چشم
یک چند
یک چندى
یک چنین
یک چهاردهم
یک چهارم
یک چهارم بوشل
یک چهارم وسعت
یک چهارم پرده
یک چهارم پوند
یک چهارم پینت
یک چهلم
یک چیزى
یک کاره
یک کسى
یک کپه اى
یک کیسه
یک کیلوگرم معادل هزار گرم
یک گاز
یک گذرى
یک گندم معادل 0.0648 گرم
یک گیر
یک گیل
یک گیلاس مشروب
یک یک
یکان یکان
یکایک شمارى
یکایک شمردن
یکایک گفتن
یکایکى
یکبار دیگر
یکباره اى
یکباره فرو ریختن
یکباره پایین آمدن یا افتادن
یکتا
یکتا پرست
یکتا پرستى
یکتایى
یکجا
یکجا فروختن
یکجورى
یکدست
یکدست حروف هم شکل وهم اندازه
یکدست دندان مصنوعى
یکدست ظروف
یکدست لباس
یکدست ورق بازى
یکدست کردن
یکدل
یکدل و یک زبان
یکدلى
یکدهم لیتر
یکدهم گرم
یکدیگر
یکراست
یکراهه
یکرشته تزیینات موجى ساختمان
یکرنگ
یکروز
یکروزه
یکریختى
یکزوج برگچه
یکسال تمام
یکساله
یکسان
یکسان فرض کردن
یکسان کردن
یکسانى
یکسره
یکسو
یکسو سازى
یکسو کردن
یکسو کننده
یکسو کننده سیلیسیمى
یکسو کننده ى سلنیومى
یکسوساز
یکشنبه
یکشنبه را گذراندن
یکصدم
یکطرفه
یکم
یکماهه
یکمرتبه
یکنوا
یکنواخت
یکنواخت سخن گفتن
یکنواخت و خسته کننده
یکنواخت کردن
یکنواختى
یکه
یکه تاز
یکه خوردن
یکهزارتن
یکهو
یکور شدن
یکورى
یکى
یکى از استان هاى چهار گانه
یکى از افراد پیاده نظام فرانسوى در الجزایر
یکى از افسران عالیرتبه ى آتن قدیم
یکى از اقوام آلمانى قدیم
یکى از الحان سرود کلیسایى که حد فاصل بین آهنگ طبیعى صدا و اوج صدا است
یکى از انشعابات فرعى ناى یا قصبه الریه
یکى از انواع بومى هاى جنوب آفریقا که اندامى کوتاه و رنگ قهوه اى مایل به زرد دارند
یکى از ایام هفته کلیساى کاتولیک و کلیساى انگلیس
یکى از بازیکنان بالماسکه و کارناوال که غالباً داراى ماسک منقاردار است
یکى از تقسیمات اولیه ناحیه
یکى از حروف الفبا
یکى از خدایان یونان قدیم
یکى از خطوط زوایا یا دوره هاى کج و معوج گلدوزى
یکى از دو خط کج
یکى از دو سلول لوبیایى شکلى که منافذ گیاهى را تشکیل مى دهند
یکى از دو قلو هاى به هم چسبیده
یکى از دو پایه غشاء نازک تخمدان گیاهان
یکى از دوازده قسمت
یکى از دوهسته کوچکتر مرکزى مژه داران که رویش جانور را تحت کنترل دارد
یکى از ذرات ظریف یخ که در هواى سرد و شفاف به طور شناور یافت مى شود
یکى از زوائد دهانى بند پایان
یکى از زوایاى رئوس مثلثى شکل سردر عمارت
یکى از سلول هاى سبزى که زیر غشاء خارجى بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد
یکى از سه زمامدار روم قدیم
یکى از سه زنى که مو هاى سرشان مار بوده و هر کس بدانها نگاه مى کردسنگ مى شد
یکى از سه صندلى محراب یا صدر کلیسا
یکى از سه عضله سرینى که براى حرکت دادن ران به کار مى رود
یکى از شکم پایان هوازى
یکى از شیارهاى سنگتراشى
یکى از طبقات سلول ابتدایى جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
یکى از علائم تکیه در موسیقى
یکى از فرزندان پریام
یکى از فرقه هاى سیاسى و مذهبى اسلام
یکى از قبایل سرخ پوست آمریکا
یکى از مراحل تقسیم
یکى از مشتقات نفتالین
یکى از مهره هاى بازى دومینو
یکى از هفت عضو دفتر اسناد پاپ
یکى از همان
یکى از چهار کتابى که تاریخچه زندگى عیسى را شرح داده
یکى از کارکنان کشتى
یکى به آخر مانده
یکى بودن
یکى در میان
یکى در میان یا به شکل ضرب در بودن
یکى دیگر
یکى سازنده
یکى سازى
یکى سازى ترکیب
یکى شدن
یکى شدن دو یا چند شرکت
یکى شدنى
یکى شده
یکى کردن
یکى کمى
یکى کننده
یکپا
یکپارچه
یکپارچه سازى ناهمگون
یکپارچگى
یکچرخه
یگان
یگان سنجش صوت
یگانه
یگانى
یگانگى
یگانگى وحدت
ییلاق
ییلاقات
ییلاقى
خرید ارز دیجیتال
فال حافظ آنلاین
ثبت دامنه
هاست وردپرس
خرید بیت کوین
خرید هاست
لینک ها
خرید تتر
خرید ارز دیجیتال
هاست وردپرس
هاست لینوکس
نمایندگی هاست
بهترین هاست
خرید اپل آیدی
خرید فالوور اینستاگرام
معنی اسم
A
B
C
D
E
F
G
H
I
J
K
L
M
N
O
P
Q
R
S
T
U
V
W
X
Y
Z
آ
ا
ب
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
Copyright © 2016
معنی و ترجمه کلمات