معنی و ترجمه کلمه binding به فارسی binding یعنی چه

binding


اتصال ،نافذ،لازم الاجرا،فيکساتور اسکى ،مهار کردن بار در روى پالت ،الزام اور،اجبارى ،انقياد،صحافى ،جلد،شيرازه
علوم مهندسى : سفت شدن
عمران : دورپيچى
قانون ـ فقه : لازم الاجرا،لازم
ورزش : وسيله حفظ پاروى اسکى روى اب قسمت نواردار نيزه
علوم نظامى : صحافى کردن به هم بستن





آخرین کلمات ترجمه شده

لینک ها