معنی و ترجمه کلمه officer به فارسی officer یعنی چه

officer


عضو هيات رئيسه ،امين صلح ،صاحب منصب ،مامور،متصدى ،افسر معين کردن ،فرماندهى کردن ،فرمان دادن
قانون ـ فقه : متصدى ضابط عدليه
علوم نظامى : کارمند ادارى
علوم دريايى : افسر





آخرین کلمات ترجمه شده

لینک ها