معنی و ترجمه کلمه station به فارسی station یعنی چه

station


پاسگاه ،محل ماموريت ،مستقر کردن ،استقرار يافتن ،جايگاه ،مرکز،جا،درحال سکون ،وقفه ،سکون ،پاتوق ،ايستگاه اتوبوس وغيره ،توقفگاه نظاميان وامثال ان ،موقعيت اجتماعى ،وضع ،رتبه ،مقام ،مستقرکردن ،درپست معينى گذاردن
کامپيوتر : مستقر کردن
عمران : ايستگاه
ورزش : محل ايستادن تيرانداز در مسابقه
علوم هوايى : ايستگاه
علوم نظامى : پايگاه
علوم دريايى : محل





آخرین کلمات ترجمه شده

لینک ها