معنی و ترجمه کلمه فرو کردن به انگلیسی فرو کردن یعنی چه

فرو کردن

detrude
dib
dig
embed
horn in
implant
inculcate
infix
jam
pierce
poach
steep
thrust





آخرین کلمات ترجمه شده

لینک ها