دیکشنری و ترجمه آنلاین کلمات
دیکشنری انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی
خرید ارز دیجیتال
ترجمه
دیکشنری انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی | ترجمه لغات تخصصی و تلفظ لغات انگلیسی
لیست کلمات حرف ت در زبان انگلیسی و دیکشنری
ت سکین دهنده
تئاتر
تئاتر مجاز
تئاترى
تئاترى که تمام بلیط هایش بفروش رفته
تئودولیت
تئورى انفصال ماده
تئورى باف
تئین که درچاى یافت مى شود
تا
تا آخر ایستادگى کردن
تا آخر ایفا کردن
تا آخر بازى کردن
تا آخرین نفس دنبال کردن
تا آن زمان
تا آن موقع
تا آن وقت
تا آن که
تا آنجایى که
تا ابد
تا ابدالاباد
تا اندازه اى
تا اندازه اى تهوع آور
تا اندازه اى سفید
تا این زمان
تا این وقت
تا این که
تا اینجا
تا تاریخ غیر محدود
تا جایى که
تا حد
تا حدودى
تا حدى که
تا درجه اى
تا دورترین نقطه
تا دیدار بعد
تا دیر وقت
تا دیر گاه
تا زانو
تا زمانى که
تا زمانیکه
تا شو
تا موقعى که
تا نسبت به
تا وقتى که
تا چه چیز
تا کردن
تا کنار
تا کنون
تا یک اندازه
تائب
تائید
تائید ادعا
تائید رسمى
تائید شده
تائید شده نفس
تائید ناپذیر
تائید کردن
تائید کننده
تائیدى
تااین تاریخ
تاب
تاب آمدن
تاب آمده
تاب آور
تاب آوردن
تاب آوردنى
تاب آورنده
تاب برداشتن
تاب خور
تاب خوردن
تاب خوردن تلوتلو خوردن
تاب خورده
تاب خوردگى
تاب دادن
تاب دار
تاب دار کردن
تاب داشتن
تاب ناپذیر
تاب چیزى را آوردن
تاب گشت
تابان
تاباندن
تابانیدن
تابحال
تابدیس
تابستان
تابستان را بسر بردن
تابستان را به حال رخوت گذراندن
تابستان را گذراندن
تابستان گذرانى
تابستانى
تابش
تابش آفتاب
تابش خیره کننده
تابش دار
تابش قوس و قزحى
تابش یا روشنى خیره کننده
تابش یا گرما
تابشزا
تابشى
تابع
تابع آستانه اى
تابع ابتدایى
تابع انتقال
تابع بازگشتى
تابع بولى
تابع تعریف شده
تابع توکار
تابع جزیى
تابع حالت بعدى
تابع خود کردن
تابع راه گزین
تابع زا
تابع زاینده
تابع زیر انتگرال
تابع شفر
تابع قرار دادن
تابع محاسبه پذیر
تابع مشخصه
تابع منطقه یا قسمت دیگرى
تابع منطقى
تابع مولد
تابع وصول
تابع پله اى
تابع چند جمله اى
تابع کامل
تابع کمین
تابعه اولیه چیزى را گرفتن
تابعى
تابعیت
تابعیت یافته
تابلو
تابلو اعلان
تابلو اعلان نمایش
تابلو اعلانات
تابلو راهنما
تابلو نقاشى
تابلو نگاره اى
تابلوى اتصالات
تابلوى جلو دار
تابلوى سرهم بندى
تابلوى نگهداشت
تابلوى کنترل
تابناک
تابناکى
تابنده
تابندگى
تابندگى فسفرى
تابو
تابوت
تابوت بر
تابوت سنگ آهکى
تابوت محتوى مرده
تابوت یا عمارى
تابیدن
تابیده
تاتار
تاتارى
تاتو
تاتوره
تاتوره استرامونیه
تاتوره خاردار
تاتى
تاتى کردن
تاثر
تاثر آمیز
تاثر آور
تاثر ناپذیر
تاثر پذیر
تاثیر
تاثیر الکل در مزاج
تاثیر بخار گرم و مایعات و فشار درتشکیل سنگ هاى معدنى واقع در مجاورت سنگ هاى آذرین
تاثیر و نفوذ انفجار
تاثیر پذیر
تاثیر کردن بر
تاثیر کردن در
تاج
تاج اسقف
تاج الملوک
تاج خروس
تاج خروسى
تاج دندان
تاج مانند
تاج کوچک
تاج گذارى
تاج گذارى کردن
تاج گل
تاج گل زدن
تاج یا کلاه
تاجر
تاجر برده
تاجر خز
تاجر شیشه
تاجر عتیقه
تاجر پشم
تاجریزى
تاجیک
تاجیکستان
تاحال
تاحدود
تاحدى
تاحدى چهارگوش
تاخت
تاخت رفتن
تاخت و تاز
تاخت و تاز کردن
تاخت و تاز کردن در
تاخت و تازگر
تاخت کردن
تاختن بر
تاخر
تاخورده
تاخیر
تاخیر انداز
تاخیر اندازى
تاخیر خارجى
تاخیر دهنده
تاخیر فاز
تاخیر ورود
تاخیر پخش
تاخیر پیگردى
تاخیر چرخشى
تاخیر کردن
تاخیر کن
تاخیر کننده
تاخیرى
تادیب
تادیب نشده
تادیب نفس
تادیب کردن
تادیب کننده
تادیب گاه
تادیبى
تادیه
تادیه کردن
تار
تار عنکبوت
تار عنکبوت دار
تار عنکوبت
تار مانند
تار و بى برق
تار و مار
تار و مار کردن
تار و پود
تار پیچ
تار کردن
تار کننده
تاراج
تاراج و حمله
تاراج کردن
تارریس
تارهاى صوتى
تارى
تارى حاصل از اشک و غیره
تارى چشم
تارچشم
تارچه
تارک
تارک دنیا
تارکش
تارکها
تارکى
تارگذران
تاریا رشته واحد تاب نخورده
تاریخ
تاریخ آفرینش
تاریخ انبیاء
تاریخ انقضا
تاریخ ایجاد
تاریخ تحولات لغوى
تاریخ جارى
تاریخ دار
تاریخ دان
تاریخ شمارى
تاریخ شهدا
تاریخ شهداى مسیحى
تاریخ طبیعى
تاریخ قبلى
تاریخ ماقبل
تاریخ ماقبل تاریخ
تاریخ مقدس
تاریخ نصب
تاریخ نویس
تاریخ نژادى جانور یا گیاه
تاریخ و نشانى نویسنده کاغذ
تاریخ پایان
تاریخ چیزى را موخر گذاردن
تاریخ گذار
تاریخ گذاردن
تاریخ گذاردنى
تاریخ گذارى
تاریخ گذاشتن
تاریخ گرایى
تاریخى
تاریخچه
تاریخچه رشد و رویش موجودات
تاریخچه زندگى
تاریخچه مختصرى از زندگى
تاریخچه نویس
تاریخچه یا توضیح کتب
تاریستون
تاریک
تاریک اندیشى
تاریک خانه
تاریک روشن
تاریک شدن
تاریک نمودن
تاریک و تیره
تاریک و روشن
تاریک کردن
تاریک کننده
تاریکى
تاریکى آور
تاریکى افسرده کننده
تاریکى عمیق
تاریکى پایین قرنیه
تازانو
تازدن
تازه
تازه ازدواج کرده
تازه بدنیا آمده
تازه به دوران رسیده
تازه به دوران رسیده و فاسد
تازه به وجود آمده
تازه تر
تازه تولد شده
تازه جوان
تازه داماد
تازه زائیده شده
تازه سازى
تازه سرباز
تازه عروس
تازه لنگر برداشته
تازه نفس
تازه وارد
تازه وارد کردن
تازه پیدا شده
تازه پیدا شدگى
تازه کار
تازه کار ناآزموده
تازه کارى جوانى
تازه کردن
تازه کننده
تازه کیش
تازه گذشته
تازى
تازى بویى
تازى دار
تازى درشت اندام
تازى شکارى
تازى شکارى پاکوتاه
تازى مخصوص شکار خرگوش
تازى مخصوص شکار روباه
تازگى
تازگى سبزیجات
تازگى و طراوت چیزى را از بین بردن
تازیانه
تازیانه 9 تسمه اى
تازیانه دسته کوتاه
تازیانه زدن
تازیانه زن
تازیانه زننده
تازیانه زنى
تازیانه وار
تازیانه چرمى
تازیدن
تاس
تاس کباب
تاسف
تاسف آور
تاسف خوردن
تاسیس
تاسیس قضایى
تاسیس کردن
تاسیسات
تاسیسات ادارى
تاسیسات عام المنفعه
تاشدنى
تاشده
تاشدگى
تاشو
تافته
تافى
تاق باز
تاق باز خوابى
تاق بستن
تاق نما
تاقباز
تاقبل از آن
تاقدیس
تاقچه
تاقچه دار کردن
تاقچه سر بخارى
تاقچه مانند
تاقچه یا قفسه بندى
تاقک
تالاب
تالار
تالار سخنرانى
تالار شنوندگان
تالار شهردارى یا فرماندارى
تالار ورودى
تالار کنفرانس
تالاموس
تالم آور
تالم ناپذیر
تالیف
تالیف عقاید مختلف
تالیف و تصنیف
تالیف و تصنیف کردن
تالیف کردن
تالیفات دوره جوانى شعرا و نویسندگان بزرگ
تالیم
تالیوم
تام
تام الاختیار
تامل
تامل کردن
تامل کننده
تاملى
تامى
تامین
تامین اجتماعى
تامین خواسته
تامین دسته جمعى
تامین شده توسط کاربر
تامین غذا کردن
تامین مدعا به کردن
تامین معاش
تامین نامه
تامین کردن
تامین کردن توشه دادن
تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
تانتالیم
تانزانیا
تانسور
تانژانت
تانک
تانک آب
تانک سبک و تندرو
تانک مستراح
تانکر نفت
تانگا درشکه هندى
تانگو رقصیدن
تانین
تاه
تاه خوردن
تاه دار
تاه زدن
تاه زده
تاه و چین دادن
تاه چیزى را گشودن
تاه کردن
تاه کن
تاوان
تاوان دادن
تاوان پرداز
تاوان پردازى
تاوانى
تاول
تاول تبخالى
تاول دار
تاول دار کردن
تاول زا
تاول زدن
تاول زده
تاول زده کردن
تاول کوچک
تاولچه
تاوه
تاویل
تاویل کردن
تاویلى
تاچ پادشاهى
تاچ پاپ
تاچه
تاژک
تاژک دار
تاژک دار شدن
تاژکداران انگل خون
تاژکداران شب تاب دریایى
تاک
تاک پرورى
تاکتیسم
تاکتیک یا رزم آرایى
تاکستان
تاکستان ایجاد کردن
تاکستان دار
تاکسى
تاکنون
تاکها
تاکید
تاکید بیش از حد
تاکید شده
تاکید کردن
تاکید کننده
تاکیدى
تایر روکش شده
تایر زمستانى
تایراترون
تایریخ شکن
تایلند
تایم
تایید
تایید اعتبار
تایید کردن
تب
تب آور
تب بر
تب بهاره
تب خال
تب خیز
تب دار
تب دار کردن
تب راجعه
تب زرد
تب سبک
تب سرخ
تب شدید
تب عرق گز
تب عشق
تب مالاریا
تب مالت
تب مخملک
تب مواج
تب موش گزیدگى
تب نواحى حاره که در اثر گرمازدگى ایجاد مى شود
تب نوبه
تب و تاب
تب و لرز
تب کردن
تب کنه اى
تب کیو که باعث ذات الریه مى شود
تب یونجه
تبادل
تبادل اطلاعات
تبادل اندیشه
تبادل نظر
تبادل نظر کردن
تبادل پذیر
تبادل کردن
تبار
تباره
تبارى
تبانى
تبانى کردن
تباه
تباه سازى
تباه شدن
تباه کردن
تباه کننده
تباهى
تباهکار
تباین
تبتى
تبحر
تبخال
تبخال آور
تبخال زدن
تبخیر
تبخیر شدن
تبخیر کردن
تبخیر کردن یا شدن
تبدار
تبدیل
تبدیل آهن لخته به آهن ساخته یا فولاد
تبدیل باب کردن
تبدیل باستان کردن
تبدیل بجنگل یا شکارگاه
تبدیل بذغال
تبدیل بصابون کردن
تبدیل بمحله اقلیت ها یا فقرا کردن
تبدیل به آهک
تبدیل به احسن
تبدیل به ازت کردن
تبدیل به استنسیل کردن
تبدیل به اسید کننده
تبدیل به اعشار کردن
تبدیل به امونیاک کردن
تبدیل به اهرم کردن
تبدیل به بافت چوب پنبه اى شدن
تبدیل به بخار
تبدیل به بخار کردن
تبدیل به تفاله کردن
تبدیل به تیول
تبدیل به جسم جامد کردن
تبدیل به جنگل کردن
تبدیل به حکومت یکه تاز کردن
تبدیل به حیوان
تبدیل به خاک رس
تبدیل به خاکستر کردن
تبدیل به در کوهى
تبدیل به دلمه یا ژلاتین کردن
تبدیل به ذغال کردن
تبدیل به ساختمان کردن
تبدیل به سرمایه کردن
تبدیل به سرکه کردن
تبدیل به سنگ
تبدیل به سنگ معدن کردن
تبدیل به سنگ چخماق یا در کوهى کردن
تبدیل به سنگ کردن
تبدیل به شش کردن
تبدیل به شفیره شدن
تبدیل به شکر کردن
تبدیل به شیر
تبدیل به شیشه
تبدیل به صداى دلپذیر کردن
تبدیل به صمغ یا رزین کردن
تبدیل به صورت بازرگانى
تبدیل به فسفات کردن
تبدیل به فعل کردن
تبدیل به قاعده رمزى
تبدیل به قلیا کردن
تبدیل به قند
تبدیل به قند کردن
تبدیل به قیر کردن
تبدیل به ماده کردن
تبدیل به مایع
تبدیل به مایع شدن
تبدیل به مایع کردن
تبدیل به محلول آبکى کردن
تبدیل به مرغزار کردن
تبدیل به موسسه کردن
تبدیل به نظم کردن
تبدیل به نمک کردن
تبدیل به هوا کردن
تبدیل به هیبت گرگ در اثر جادو و غیره
تبدیل به پنج کردن
تبدیل به پودر کردن
تبدیل به پپتن کردن
تبدیل به چسب کردن
تبدیل به چوب کردن
تبدیل به چینى کردن
تبدیل به کسر متعارفى کردن
تبدیل به کف کردن
تبدیل به گاز کردن
تبدیل به گاز یا بخار شدن
تبدیل به یون کردن
تبدیل تلفظ حرفى به حرف دیگرى
تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمى یک عنصر
تبدیل جسمى به جسم دیگر
تبدیل خون وریدى به شریانى
تبدیل داده ها
تبدیل رسانه ها
تبدیل رمز
تبدیل سنگ به رسوب صخره هاى قرمز
تبدیل شدنى
تبدیل صورت
تبدیل عنصرى بعنصر دیگرى
تبدیل متن از حالت تصویرى به صورت متن واقعى توسط نرم افزار کامپیوتر
تبدیل مجدد پول
تبدیل ناپذیر
تبدیل هیئت
تبدیل کردن
تبدیل کردن به محله اقلیت ها و فقرا
تبدیل کردن به گاز
تبدیل کردن خون شریانى به وریدى
تبدیل کننده
تبدیلى
تبر
تبر دو دم
تبر زین
تبر چنگال دار
تبر کوچک
تبرئه
تبرئه واریز
تبرئه کردن
تبرزین
تبرزین جنگى
تبرزینى
تبرک
تبریک
تبریک آمیز
تبریک به خود
تبریک میز
تبریک و تهنیت گفتن
تبریک گفتن
تبریک گوینده
تبریک گویى
تبریکات
تبسم
تبصره
تبصره قانون
تبعه
تبعه انگلیس
تبعه یونان
تبعه یک کشور
تبعى
تبعیت
تبعید
تبعید شده
تبعید کردن
تبعید کننده
تبعیدى
تبعیض
تبعیض آمیز
تبعیض قائل شدن
تبعیض نژادى
تبعیض نژادى قائل شدن
تبعیض کردن
تبعیضات نژادى
تبلور
تبلیغ
تبلیغ حزبى
تبلیغ دینى
تبلیغ شدن
تبلیغ فروش
تبلیغ مسیحیت
تبلیغ کردن
تبلیغات
تبلیغات پر سر و صدا
تبلیغات چى
تبلیغات کردن
تبه کار
تبه کارانه
تبه کارى
تبهکارى
تبیره
تبیره زدن
تبیره زن
تبیین کردن
تتبع
تتمه
تتمه حساب
تثبیت
تثبیت در مقام
تثبیت قیمت توسط دولت براى حمایت کالا
تثبیت موقعیت
تثبیت کردن
تثبیت کننده
تثلیث
تجار
تجارت
تجارت آزاد
تجارت خرده فروشى به وسیله مکاتبات پستى
تجارت خز
تجارت ذغال
تجارت ساحلى
تجارت قاچاق یا ممنوع
تجارت مخاطره آمیز
تجارت مشروع
تجارت ناموس
تجارت کردن
تجارت کردن با
تجارتخانه
تجارتى
تجارتى کردن
تجارى
تجاسر
تجانس
تجاهل
تجاهل کردن
تجاهل کننده
تجاوز
تجاوز از حدود
تجاوز به حقوق کسى کردن
تجاوز به عصمت
تجاوز به مقدسات
تجاوز به ناموس کردن
تجاوز فاحش
تجاوز نشده
تجاوز کردن
تجاوز کردن از
تجاوز کردن به
تجاوز کردن به عصمت
تجاوز کردنى
تجاوز یا حمله کردن
تجاوزکار
تجدید
تجدید اسکان
تجدید اسکان کردن
تجدید انتخاب
تجدید انتخاب کردن
تجدید بنا
تجدید تجسم
تجدید تسلیحات
تجدید تسلیحات کردن
تجدید جلسه
تجدید جلسه دادگاه
تجدید جوانى
تجدید حیات
تجدید حیات کردن
تجدید حیات کننده
تجدید خاطره
تجدید خاطره کردن
تجدید دیدار
تجدید سازمان
تجدید سازمان کردن
تجدید شدنى
تجدید شده
تجدید شونده
تجدید فراش
تجدید فراش کردن
تجدید فعالیت
تجدید قوا
تجدید محاسبه
تجدید نظر
تجدید نظر شده
تجدید نظر کردن
تجدید نظر کردن در
تجدید نظرى
تجدید نیرو
تجدید نیرو کردن
تجدید هوا
تجدید و احیاى روحیه
تجدید وضع هسته اى آغازیان تاژک دار در فواصل معینه
تجدید وضع کردن
تجدید پذیر
تجدید چاپ
تجدید کردن
تجدید کننده
تجدید یا مسترد کننده
تجربه
تجربه کردن
تجربه گرایى
تجربى
تجرد
تجردى
تجرید
تجریه نور
تجزیه
تجزیه اى
تجزیه به وسیله آب
تجزیه جسمى به وسیله جریان برق
تجزیه جهت تشخیص اجزا متشکله ماده یا مخلوطى
تجزیه در اثر حرارت
تجزیه شدن
تجزیه شدنى
تجزیه شده
تجزیه شیمیایى
تجزیه شیمیایى ادرار
تجزیه شیمیایى بر اثر نیروى تابشى
تجزیه شیمیایى به وسیله جریان برق
تجزیه شیمیایى در اثر حرارت
تجزیه طلب
تجزیه طلب شدن
تجزیه طلبى
تجزیه فیبرین
تجزیه نا پذیر
تجزیه ناپذیر
تجزیه ناپذیرى
تجزیه هجایى
تجزیه و تحلیل بافت هاى بدن
تجزیه و تحلیل خویشتن
تجزیه و تحلیل روانى
تجزیه و تحلیل مواد رنگى سلول
تجزیه و تحلیل چربى
تجزیه و تحلیل کننده خویشتن
تجزیه و تفکیک نمودن
تجزیه ى جسمى در اثر اضافه شدن جوهر سرکه
تجزیه پذیر
تجزیه چونى
تجزیه کردن
تجزیه کردن به وسیله جریان برق
تجزیه کردن به وسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالى
تجزیه کننده
تجزیه کیفى
تجسس
تجسس کردن
تجسم
تجسم به صورت وضوح
تجسم ثانوى
تجسم خدا یا خدایان به شکل حیوانات پست
تجسم روح
تجسم شخصیت
تجسم شى
تجسم فکرى
تجسم نفس و اعمال خود
تجسم و نمایش عقاید و افکار و اجسام با تصویر
تجسم واضح روح
تجسم کردن
تجسم یا زندگى تازه دادن
تجسم یافته
تجسمى
تجلى
تجلى خدا به انسان
تجلى کردن
تجلید
تجلیل
تجلیل نفس
تجلیل کردن
تجلیل کننده
تجلیل یافته
تجلیلى
تجمع
تجمع بعضى چیزها براى منظور خاصى
تجمع رنگدانه ها در بافتها
تجمع غیر رسمى جهت گفتگو هاى عمومى
تجمع مایع در حفره جنب
تجمع چند کورک
تجمع کننده
تجمل
تجمل عیاشى
تجملات
تجملات و تزیینات
تجملى
تجمیع ناهمگون
تجنیس
تجنیس ساز
تجهیز
تجهیز کردن
تجهیزات
تجهیزات جنبى
تجهیزات خروجى
تجهیزات و آرایش کامل
تجهیزات ورودى
تجهیزات کمکى
تجوید از راه تولد
تجویز
تجویز دوا
تجویز شده
تجویز نشده
تجویز کردن
تجویزى
تجیزیه نا پذیر
تحت
تحت آزمایش یا نظر قرار دادن
تحت اثر قوه شهوانى قرار گرفته
تحت الارضى
تحت البحرى
تحت الجلد
تحت الجلدى
تحت الحمایه
تحت الشعاع قرار دادن
تحت اللفظى
تحت اللفظى ترجمه کردن
تحت انقیاد در آوردن
تحت تاثیر آمونیاک قرار دادن
تحت تاثیر احساسات قرار گرفتن
تحت تاثیر الکل درآوردن
تحت تاثیر باد جنوبى
تحت تاثیر باکترى
تحت تاثیر باکترى قرار دادن
تحت تاثیر برق قرار دادن
تحت تاثیر تبلیغات مسلکى واقع شدن
تحت تاثیر حرارت آتشفشانى
تحت تاثیر حرارت آتشفشانى قرار دادن
تحت تاثیر خاک
تحت تاثیر عقیده یا مسلکى قرار دادن
تحت تاثیر قرار دادن
تحت تاثیر واقع شدن
تحت تاثیر واقع شده
تحت تاثیر واقع نشده
تحت تسلط
تحت تعقیب قانونى قرار دادن
تحت جلد
تحت جوى
تحت درمان با هپارین قرار دادن
تحت راسته
تحت عمل تجزیه شیمیایى در اثر حرارت قرار دادن
تحت فشار
تحت فشار شدید قرار دادن
تحت فشار قرار دادن
تحت فشار قرار گرفتن
تحت فشار پختن
تحت قاعده در آوردن
تحت قاعده و اصول معینى درآوردن
تحت قانون و قاعده در آوردن
تحت محاصره
تحت نظر بودن
تحت نظم و ترتیب در آوردن
تحت نفوذ
تحت نفوذ خود قرار دادن
تحت نفوذ در آمده
تحت نفوذ قرار گیرنده
تحت واکنش هاى زنجیرى واقع شدن
تحت کنترل حکومت در آوردن
تحت کنترل درآوردن
تحتانى
تحجر
تحجیر کردن
تحدب
تحدب کم
تحدید
تحدید حدود
تحدید حدود کردن
تحذیر
تحذیر کردن
تحذیر کننده
تحرک
تحرک در اثر گرما
تحریر
تحریر دادن
تحریر دار
تحریر کردن
تحریرى
تحریف
تحریف شدن
تحریف شده
تحریف کردن
تحریف کننده
تحریم
تحریم کردن
تحریمى
تحریک
تحریک آلت تناسلى مرد به وسیله زبان
تحریک آمیز
تحریک احساسات
تحریک احساسات شهوانى به وسیله تخیل و یا بوسایل هنرى
تحریک جنسى زنان
تحریک جنگ کردن
تحریک خود
تحریک شدن
تحریک شدنى
تحریک شده
تحریک شده به وسیله امیال شهوانى
تحریک شده توسط جریان دینام
تحریک شده در اثر تحریکات درونى عضو موجود زنده
تحریک شدگى زیاد
تحریک شهوانى
تحریک شهوانى کردن
تحریک مهبل و چوچوله با زبان و دهان
تحریک و تشجیع کردن
تحریک و عصبانى کردن
تحریک پذیر
تحریک کردن
تحریک کردن به
تحریک کردن یا شدن
تحریک کننده
تحریک کننده توده مردم
تحریک کننده قمقمه کوچک
تحریکات جنسى
تحسین
تحسین حضار
تحسین خود
تحسین و شادى
تحسین کردن
تحسین کننده
تحصن
تحصیر
تحصیل
تحصیل در مدرسه
تحصیل شده
تحصیل علم اشتقاق کردن
تحصیل نعمت غیر مترقبه
تحصیل نکرده
تحصیل پول و مقام و غیره از راه هاى نادرست
تحصیل چیزى
تحصیل کردن
تحصیل کرده
تحصیل کننده
تحصیلات مقدماتى
تحصیلدار
تحصین
تحفه
تحقق
تحقق بخشیدن
تحقق پذیر
تحقق گراى
تحقق گرایى
تحقق یافتن
تحقیر
تحقیر آمیز
تحقیر نفس
تحقیر نمودن
تحقیر کردن
تحقیق
تحقیق در عملیات
تحقیق علمى
تحقیق و باز جویى کردن
تحقیق پذیر
تحقیق کردن
تحقیق کننده
تحقیقات روانى
تحقیقات علمى در بازار و داد و ستد کالا
تحقیقات نظرى
تحقیقات نظرى کردن
تحقیقات و اکتشافات با ارزش و مفید
تحقیقات گیاه شناسى به عمل آوردن
تحقیقى
تحلیف
تحلیل
تحلیل استنباطى
تحلیل بردن
تحلیل بردنى
تحلیل برنده
تحلیل بسامدى
تحلیل توافقى یا تصاعد توافقى
تحلیل حرارت بدن
تحلیل داده ها
تحلیل رفتن
تحلیل رفتن قوا
تحلیل رفته
تحلیل روانى
تحلیل سیستم
تحلیل عملکرد
تحلیل عیب
تحلیل فروش
تحلیل لغوى
تحلیل منطقى
تحلیل و فساد عضلانى
تحلیل و فساد عضو بدون علت مشهود
تحلیل کردن
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه آنها
تحلیل کننده
تحلیل کننده برنامه
تحلیل کننده تفاضلى
تحلیل کننده شبکه
تحلیل کننده منطقى
تحلیل گر سیستم
تحلیل گویچه هاى قرمز
تحلیلى
تحمل
تحمل خسارت
تحمل ناپذیر
تحمل ناپذیرى
تحمل پذیر
تحمل کردن
تحمل کرده یاشده
تحمل کننده
تحمل یا برگزار کردن
تحمیض
تحمیق کردن
تحمیل
تحمیل زائد
تحمیل زدایى
تحمیل شده به نفس
تحمیل شونده به نفس خود
تحمیل کردن
تحمیل کردن بر
تحمیل کردن زیاد پر کردن
تحمیل کننده
تحمیل کنننده
تحمیل گرى کردن
تحمیلى
تحول
تحول شدید
تحول پذیر
تحولات ارضى زمین
تحولات بدن موجود زنده براى حفظ حیات
تحولات دائمى هسته سلول
تحولات زبانى یک ملت در ادوار مختلف تاریخ
تحولات عظیم سیر تکامل
تحولات ناگهانى و عمده
تحولى
تحویل
تحویل دادن
تحویل دار
تحویل گیرنده
تحویل یافتن
تحویلدار
تحویلى
تحکم
تحکم آمیز
تحکم کردن
تحکم کننده
تحکیم
تحکیم کردن
تحیر
تحیر آور
تخت
تخت خواب
تخت خواب بچه
تخت خواب سفرى
تخت خواب سورتمه اى
تخت خواب و ملافه آن
تخت خواب چرخک دار کوتاهى که زیر تخت خواب بزرگترى جا بگیرد
تخت خوابیده
تخت روان
تخت زدن
تخت مریض یا بیمارستان
تخت و مسطح
تخت کردن
تخت کفش
تختان
تختان دار کردن
تختخوابى که چهار تیر یا دیرک در چهار گوشه دارد که به آنها پرده مى بندند
تخته
تخته اتو
تخته اعلان
تخته اعلانات
تخته اعلانات و آگهى ها
تخته افقى روى نرده پلکان یا نرده ایوان
تخته اى
تخته اى که به عنوان میز تحریر به کار مى رود
تخته اى که در انت هاى فوقانى چیزى گذارند
تخته باریک
تخته بندى
تخته بندى کردن
تخته تخته کردن
تخته جهت پوشش دیوار
تخته حروف کوب
تخته حفاظ
تخته رسم گیره دار
تخته روى سرستون
تخته رکاب اتومبیل
تخته سرهم بندى
تخته سنگ
تخته سنگ ساحلى درجزیره
تخته سنگ یا صخره
تخته سنگى که در اثر شکاف سنگ و غیره غلتیده و به پاى کوه افتاده
تخته سیاه
تخته سیم بندى
تخته شطرنج
تخته شیرجه
تخته عقب گارى و کامیون براى تخلیه بار
تخته فشارى
تخته مخصوص اسکى روى آب
تخته مخصوص نصب به دیواد
تخته مدار
تخته مدار چاپى
تخته موجد صدا
تخته میز و پیشخوان مهمانخانه
تخته نان برى
تخته نرد
تخته ى پشت قاب عکس و غیره
تخته پاره روى آب
تخته پاک کن
تخته پل
تخته پله نردبان
تخته پهن
تخته پوش کردن
تخته پوشى
تخته پوشى دولا
تخته چند لا
تخته چندلا
تخته کار
تخته کف
تخته کف چوب بست ساختمان
تخته کوبى
تخته کوچک
تخته کوچکى که گیره اى براى نگاه داشتن کاغذ دارد
تخته یا صفحه ى پشت هر چیزى
تخته یا مقوا و یا هر چیز مسطح
تخته یاچیز دیگرى که در انت هاى ردیف کتب براى نگاهدارى آنها مى گذارند
تخته یخ شناور
تختواب کوتاهى که زیر تختواب دیگر قرار گیرد
تخحیص
تخدیر
تخدیر شدن
تخدیر کردن
تخدیر کننده
تخریب
تخصص
تخصص جویى
تخصص یافتن
تخصصى
تخصیص
تخصیص اسناد
تخصیص اعانه
تخصیص انباره
تخصیص دادن
تخصیص دادن به
تخصیص دادنى
تخصیص دهنده
تخصیص منابع
تخصیص پویا
تخطئه
تخطى
تخطى از قانون
تخطى پذیر
تخطى کردن
تخطى کردن از
تخطى کننده
تخفیف
تخفیف بانکى
تخفیف جرم
تخفیف دادن
تخفیف دادنى
تخفیف داده نشده
تخفیف دار
تخفیف درد
تخفیف درد و غیره
تخفیف دهنده
تخفیف دهنده درد
تخفیف زیاد
تخفیف زیاد دادن
تخفیف عمده از طرف تولید کننده به خریدار
تخفیف فاحش دهنده
تخفیف ناپذیر
تخفیف نیافته
تخفیف یابنده
تخفیف یافتن
تخلخل
تخلص
تخلصى
تخلف
تخلف کردن
تخلف کردن از
تخلیص
تخلیص کردن
تخلیل گر
تخلیه
تخلیه الکتریکى غیر عادى
تخلیه شکم
تخلیه مدفوع
تخلیه مزاج کردن
تخلیه کردن
تخلیه کردن شکم
تخلیه کننده
تخم
تخم آورى
تخم افشان
تخم بادیان رومى که به صورت ادویه به کار مى رود
تخم بارور
تخم برهنه
تخم بزرک
تخم بزرگ
تخم خوار
تخم خوراکى کاج
تخم دادن
تخم دار
تخم دان
تخم درمنه
تخم ریختن
تخم ریز
تخم ریزى کردن
تخم سیب و گلابى و غیره
تخم شناسى
تخم شپش
تخم علف
تخم قارچ
تخم لقاح شده
تخم ماهى
تخم ماهى نر
تخم مرغ
تخم مرغ آب پز
تخم مرغى
تخم مرغى شکل
تخم مگس
تخم میکروب
تخم میکروب ریز
تخم پاش
تخم پرنده شناسى
تخم پنبه
تخم چشم
تخم کاشتن
تخم کشى از جانوران هم تیره
تخم کن
تخم گذار
تخم گذاردن
تخم گذاشتن
تخم گشنیده شده
تخم گیاه فروش
تخماق
تخماق یا کلوخ کوب
تخمدان
تخمدان خاردار
تخمدان سوسک
تخمدانى
تخمراهه
تخمى
تخمى که درلانه مرغ مى گذارند تا مرغ تخم کند
تخمچه
تخمک
تخمک دادن
تخمک گذاردن
تخمگان
تخمیر
تخمیر سنج
تخمیر شدن
تخمیر شناسى
تخمیر کردن
تخمیر کننده
تخمیرى
تخمین
تخمین زدن
تخمین زن
تخمین نا پذیر
تخمین پذیر
تخمین کم
تخیل
تخیلات
تخیلات پى در پى و متغیر
تخیلى
تدابیر جنگى
تداخل
تداخل کردن
تداخل کننده
تدارک
تدارک دیدن
تدارک کننده
تدارکات
تدارکات ارتش
تدارکى
تداعى معانى
تدافى
تداوى
تداوى روحى
تداوى روحى اختلالات فکرى و روحى اطفال
تدبیر
تدبیر جنگى
تدبیر کردن
تدبیرى
تدریج
تدریجا تحلیل رفتن
تدریجا ضعیف شونده
تدریجا عمل کردن یا شدن
تدریجا متوقف شدن
تدریجا متوقف کردن کار یا تولید
تدریجا محو شدن
تدریجا محو کردن
تدریجا کاهش یافتن
تدریجى
تدریجى کردن
تدریجى کننده
تدریس
تدریس در مدرسه
تدریس کردن
تدریس کننده
تدفدین
تدفین
تدفینى
تدلیس
تدلیس کردن
تدهیب
تدهین
تدهین کردن
تدهین یا روغن مالى کردن
تدوین
تدوین و تصویب قانون
تدوین وصیت نامه
تدوین کردن
تذلیل نفس
تذهیب
تذهیب کارى کردن
تذهیب کردن
تذکاریه
تذکاریه یادداشت کردن
تذکر
تذکر دادن
تذکر دادنى
تذکر و اعلام خطر
تذکره
تذکره شهدا
تذکره نویس
تذکیر
تذکیر و تانیث
تر
تر و تازه
تر و تازگى
تر و تمیز
تر و چسبناک
تر کردن
ترا
ترا به خدا
تراب
ترابردن
ترابرى
ترابرى به وسیله لوله
ترابرى کردن
ترابرپذیر
ترابرپذیرى
ترابرگر
تراخم
ترادف
ترادف عبارات
ترادیسنده
ترادیسى
ترادیسى علائم
ترادیسیدن
تراز
تراز آب
تراز آبى
تراز فلزى یا آهنى
تراز مساحى یا پیمایش
تراز نقشه بردارى
تراز کردن
تراز یا سطح دریا
ترازدار
ترازسازى
ترازنامه
ترازنامه آزمایشى
ترازو
ترازو مانند
ترازودار
ترازى
ترازگیر
تراس
تراس دار کردن
تراش
تراش دادن
تراش کار
تراش کارى
تراشنده
تراشه
تراشه وار
تراشه کردن
تراشکارى
تراشیدن
تراشیده
تراشیدگى
تراضى
ترامواى
ترامواى برقى
ترامواى شهرى
تراندن
ترانزیستور
ترانزیستور آن پى آن
ترانزیستور اشباع شده
ترانزیستور قطع
ترانزیستور ماس
ترانزیستور مستوى
ترانزیستور پى آن پى
ترانزیستور پیوندگاهى
ترانزیستورى
ترانسفورماتور
ترانه
ترانه اى
ترانه روستایى
ترانه مخصوص جشن ازدواج
ترانه هاى ملى
ترانهادن
ترانهاده
ترانهش
تراوایى
تراورتن
تراورس عمودى
تراوش
تراوش به وسیله ریزش
تراوش داخلى
تراوش طبیعى
تراوش کردن
تراوش کننده
تراوشى
تراژدى
تراکافت
تراکتور خاکبردارى
تراکتور زنجیرى
تراکتور یا ماشین شخم زنى
تراکم
تراکم بسته بندى
تراکم دخشه ها
تراکم ذره اى
تراکم ضبط
تراکم نا پذیر
تراکم ناپذیرى
تراکم پذیرى
تراکنش گر
تراگذر
ترایلر
ترایلر کامیون
ترب کوهى
تربانتین
تربانتین زدن به
تربد
تربچه
تربیب کردن
تربیت
تربیت آمیز
تربیت شدنى
تربیت شده
تربیت مجدد
تربیت مرغ
تربیت نشده
تربیت پذیر
تربیت کردن
تربیتى
تربیع
تربیع اول و ثانى
تربیم
تربیوم
ترتر خندیدن
ترتیب
ترتیب آهنگ
ترتیب تلفیقى
ترتیب جاى بازیکنان فوتبال
ترتیب جزیى
ترتیب دادن
ترتیب دهى
ترتیب زمانى وقوع
ترتیب زنگ زدن ساعت در سر هر یک ربع
ترتیب زنگ هاى موسیقى
ترتیب سنج
ترتیب شمار
ترتیب صعودى
ترتیب فزاینده
ترتیب قرار گرفتن
ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقى
ترتیب لغت نویسى
ترتیب مبسوط
ترتیب نزولى
ترتیب هم آهنگى
ترتیب همیشگى
ترتیب واژه ها
ترتیب وقوع قوافى در بند شعرى
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
ترتیب کارها را معین کردن
ترتیب کاهنده
ترتیب گذارى
ترتیبى
ترتیبى شاخص دار
ترتیزک
ترجمان
ترجمه
ترجمه آزاد
ترجمه الگوریتم
ترجمه اى
ترجمه زبان آرامى قسمتى از عهد عتیق
ترجمه شفاهى کردن
ترجمه غلط کردن
ترجمه ماشینى
ترجمه مجدد
ترجمه و تفسیر کردن
ترجمه کردن
ترجمه یا تفسیر مجازى و روحانى
ترجیح
ترجیح دادن
ترجیح دهنده
ترجیح یافتن یا دادن
ترجیحا
ترجیحى
ترحم
ترحم به خود
ترحم کردن
ترحم کردن بر
ترحیمى
ترخون
ترخیص
ترخیص شده
ترخیص کالا از گمرک
ترخیص کردن
ترد
ترد و شکننده
ترد و نازک
ترد کردن
ترد کردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره
تردادن
تردد
تردد کردن
تردست
تردستى
تردى
تردید
تردید آمیز
تردید داشتن
تردید راى
تردید پیدا کردن
تردید کردن
تردید کردن در
تردید کننده
ترس
ترس آور
ترس از بلندى
ترس از درد
ترس از مکان هاى شلوغ
ترس بیخود
ترس بیم از خود
ترس داشتن از
ترس زیاد
ترس ناگهانى
ترس ناگهانى یک گله اسب
ترسان
ترساندن
ترساننده
ترسانیدن
ترسناک
ترسناک و حشت آور
ترسناک کردن
ترسناکانه
ترسنده
ترسنده از صداى تفنگ
ترسو
ترسو و پست
ترسووار
ترسویى
ترسیدن
ترسیده
ترسیم
ترسیم آمارى
ترسیم بانقطه
ترسیم خط
ترسیم مکانیکى
ترسیم نمودن
ترسیم کردن
ترسیمى
ترش
ترش بودن
ترش شدن
ترش شدگى
ترش مزه
ترش و شیرین
ترش کردن
ترش کننده
ترشح
ترشح التهابى
ترشح درونى
ترشح درونى یا داخلى
ترشح ریم
ترشح شیر
ترشح مدفوع
ترشح مرکب
ترشح چرک
ترشح کردن
ترشح کننده
ترشح کننده یا ساکن نیام
ترشحى
ترشدن
ترشرو
ترشرو بودن
ترشرویى
ترشرویى کردن
ترشى
ترشى ادویه و سبزیجات
ترشى انداختن
ترشى دوست
ترشى سنج
ترشک
ترشک درختى
ترشک صغیر
ترشیده
ترشیدگى
ترضیه خاطر
ترعه
ترعه زدن
ترعه سازى
ترغیب
ترغیب آمیز
ترغیب شدنى
ترغیب شده
ترغیب کردن
ترغیبى
ترفیع
ترفیع دادن
ترفیع رتبه دادن
ترق ترق کردن
ترق تروق
ترق و تروق
ترق و تروق کردن
ترقه
ترقه خراب
ترقوه
ترقوى
ترقى
ترقى تصاعدى
ترقى خواه
ترقى خواه کردن
ترقى خواهى
ترقى خیز
ترقى دادن
ترقى دهنده
ترقى قیمت ها
ترقى معکوس کردن
ترقى و تنزیل
ترقى و پیشرفت را عقب انداختن
ترقى کردن
ترقى کرده
ترقى کرده در اثر مساعى خود
ترقیق
ترمز
ترمز بادى
ترمز ماشین
ترمز پایى
ترمز کردن
ترمز کننده
ترمزبان ترن
ترمس
ترمس پایا
ترمه
ترموستات
ترموکوپل
ترمیم
ترمیم خطا
ترمیم شدن
ترمیم کردن
ترن آویزان
ترن را بخط دیگرى انداختن
ترن زیر زمینى
ترن هاى روى خط آهن
ترن هوایى
ترنج
ترنج پذیر
ترنجبین
ترنجیدن
ترنى که فقط در مسیر معینى آمد و رفت کند
تره بار فروش
تره تیزک
تره تیزک سنگى
تره فرنگى
ترو تازه
ترور
ترور کردن
تروریست بى عرضه و نالایق
تروریست مزدور
تروشرویى
تروشرویى کردن
ترومبون
ترومبون نواز
تروگن
ترویج
ترویج کردن
ترویج کننده
ترویجى
ترى
ترپن
ترپن دار
ترک
ترک آئین
ترک اسب
ترک استعمال کردن
ترک اولى
ترک برداشتن
ترک تابعیت کشور یا دین خود را کردن
ترک خدمت
ترک خورده
ترک خوردگى
ترک خورنده
ترک دار
ترک دعوا
ترک دعوا کردن نسبت به
ترک دعوى
ترک سوار شدن
ترک شده به وسیله مالک یا قیم
ترک عادت دادن
ترک عقیده
ترک لذات نفس
ترک مقاومت
ترک نفس
ترک نفس خود
ترک وظیفه
ترک کرد
ترک کردن
ترک کردن میهن
ترک کننده
ترک گفتن
ترکاندن
ترکانیدن
ترکرده
ترکش
ترکمن
ترکمنستان
ترکمنى
ترکنش
ترکه
ترکه اى
ترکه براى ساختن سبد
ترکه بید
ترکه غیر منقول
ترکه مانند
ترکه یا چوب کوتاه
ترکى
ترکى دوزى
ترکیب
ترکیب اشباع نشده
ترکیب اضافى
ترکیب با آمونیاک
ترکیب با کربن
ترکیب جوهر نمک دار
ترکیب خواب آور
ترکیب داراى چهار اتم اکسیژن
ترکیب دهنده
ترکیب دو استخوان و تکمیل استخوان واحدى
ترکیب دو ظرفیتى سیلیکون
ترکیب دو ظرفیتى که از ترکیب فسفر با یک عنصر یا ریشه به دست آید
ترکیب دوتایى
ترکیب دوعبارت با یکدیگر
ترکیب زهردار
ترکیب سرمایه شرکتى را تغییر دادن
ترکیب سه بنیانى
ترکیب شدن
ترکیب شده
ترکیب شونده
ترکیب شیمیایى داراى سه ملکول آب
ترکیب شیمیایى شامل چهار مولکول آب
ترکیب عطفى
ترکیب فلز بافلز گرانبها
ترکیب فلزى با فلز پست تر
ترکیب قلع و سرب
ترکیب لغات ساده و اصلى به صورت مرکب
ترکیب مخلوط
ترکیب مواد به کمک نور
ترکیب موجود زنده
ترکیب نطفه ى مرد و زن
ترکیب هیدروژن دار
ترکیب و امتزاج
ترکیب پذیرى
ترکیب پروتئین دار
ترکیب چند ماده با هم
ترکیب چهار اکسیژنى
ترکیب کردن
ترکیب کردن یا شدن
ترکیب کلورید با جسم بسیط دیگر
ترکیب کننده
ترکیب یا آمیختگى سلول هاى همانند یا هم نوع با هم
ترکیب یا متحد کردن
ترکیب یا مشتقى از مواد گیاهى و دارو هاى گیاهى
ترکیبات اصلى و مغذى که به مقدار خیلى کمى براى زندگى لازمست
ترکیبات خنثى کربن و اکسیژن و هیدروژن
ترکیبات شامل نیتروژن
ترکیبات هیدروکربن
ترکیبى
ترکیبى آلى که داراى پیوستگى مضاعف است
ترکیبى از چهار دارو
ترکیبى مانند فلز برنج
ترکیبى مرکب از الکل و استون
ترکیبى که داراى شش ذره آب باشد
ترکیبى که عامل هیدورکسید داشته باشد
ترکیدن
ترکیدنى
ترکیدگى
ترکیزه
ترگم
تریاس
تریاق
تریاقى
تریاک
تریبون
ترید
تریسموس
تریشین
تریلى
تریلیوم
تریلیون
تریلیونیم ثانیه
تریکو
تز
تزار
تزریق
تزریق خون
تزریق زیر جلدى
تزریق وریدى
تزریق پوستى
تزریق کردن
تزریق کردن در
تزریق کننده
تزلزل
تزلزل ناپذیر
تزلزل یا لغزش پیدا کردن
تزن
تزند
تزه یا تیسوس
تزویر
تزویر کردن
تزکیه
تزکیه نفس
تزکیه نفس خود
تزکیه و تصفیه
تزکیه یا تصفیه کردن
تزیین
تزیین اتاق به صورت مرصع کارى
تزیین با چوب و گوش ماهى
تزیین برجسته پشت صندلى
تزیین شده با گل
تزیین کردن
تزیینات
تزیینات آویختنى کلیسا
تزیینات برجسته
تزیینات تازه کردن
تزیینات خطاطى و غیره
تزیینات دیوارى
تزیینات صدف مانند
تزیینات طومارى شکل
تزیینات مخروطى شکل سر دیوار ساختمان هاى قدیم
تزیینات معمارى روى قرنیس ساختمان
تزیینات نگارشى
تزیینات هنرى روى ظروف سفالین و غیره
تزیینات و نقش و نگار پنجره هاى گوتیک
تزیینات پرده اى
تزیینات یا خصوصیات خط نویسى شخص
تزییناتى به شکل ذرات ریز یا دانه هاى تسبیح که امروزه به صورت سیم هاى ریز طلا و نقره و یا مسى در اطراف آلات زرین و سیمین ساخته مى شود
تزییناتى به شکل سرگل شقایق که در معمارى سبک گوتیک در کلیساها به کار رفته
تزیینى
تزیینى کردن
تسامح کردن
تساوى
تساوى بستن
تساوى حقوق
تساوى در پخش زمین
تساوى دید دو چشم
تساوى سیاسى و حقوقى
تساوى گراى
تسبیح
تسبیح سازى
تسبیح و تمجید گفتن
تسبیح یا گردن بند
تستا
تسجیل کردن
تسخیر
تسخیر نا پذیر
تسخیر ناپذیر
تسخیر ناپذیرى
تسخیر نشدنى
تسخیر کردن
تسریع
تسریع ردن
تسریع شدن
تسریع شده
تسریع کردن
تسریع کردن در
تسریع کننده انعقاد خون
تسطیح
تسطیح زوایا
تسطیح شده
تسطیح کردن
تسعیر
تسعیر شدنى
تسعیر یافتن
تسعیرى
تسقیم غیرمستقیم
تسلسل
تسلسل روانى
تسلسل منطقى
تسلط
تسلط بر نفس
تسلط داشتن
تسلط ناپذیر
تسلط یافتن بر
تسلى
تسلى دادن
تسلى دهنده
تسلى ناپذیر
تسلیت
تسلیت خاطر
تسلیت دادن
تسلیت دهنده
تسلیت گفتن
تسلیت گفتن بر
تسلیحات
تسلیم
تسلیم به اراده
تسلیم داشتن
تسلیم دشمن کردن
تسلیم شدن
تسلیم شده
تسلیم شونده
تسلیم نشدنى
تسلیم نشو
تسلیم نفس
تسلیم هواى نفس
تسلیم هواى نفس شده
تسلیم پیشامد یا تقدیر
تسلیم کردن
تسلیم کردن یا شدن
تسلیم کننده
تسمع
تسمه
تسمه اى شکل
تسمه بند
تسمه تفنگ
تسمه رکاب
تسمه زدن
تسمه زده
تسمه زنى
تسمه زیر گردن اسب
تسمه زیر گلوى اسب که افسار رانگاه مى دارد
تسمه فلزى
تسمه محرک
تسمه ى آهنى
تسمه چرمى متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
تسمه کار
تسمه یا بند مخصوص محکم کردن
تسمه یا طناب
تسمیه
تسمیه تقلیدى
تسمیه صوفى
تسهیل
تسهیل کردن
تسهیلات
تسهیلات کتابخانه اى
تسهیم
تسهیم زمانى
تسهیم شده
تسهیم کردن
تسهیم کننده
تسهیم کننده همگام
تسویه
تسویه حساب کردن
تسویه نمودن
تسویه پذیرى
تسویه کردن
تسکین
تسکین بخش
تسکین دادن
تسکین دادنى
تسکین دهنده
تسکین نا پذیرى
تسکین ناپذیرى
تسکین ندادنى
تسکین نیافتنى
تسکین پذیر
تسکینى
تشابه
تشابه انکسار نور در دو چشم
تشابه اکتسابى
تشابه ساختمانى
تشابه قیاسى
تشبیه
تشبیه ادبى
تشبیه شده
تشبیه کردن
تشبیه کننده
تشبیهى
تشتک
تشتک زیر سماور و قهوه جوش
تشجیح کردن
تشجیح کننده
تشجیع
تشجیع کردن
تشجیع کننده
تشخیص
تشخیص دادن
تشخیص دادن قبلى مرض
تشخیص دادنى
تشخیص دهنده
تشخیص دهنده قبلى مرض
تشخیص دهنده ى مرض
تشخیص علائم گمراه کننده مرض
تشخیص عیب
تشخیص فرد در جمع
تشخیص قبلى مرض
تشخیص ناخوشى
تشخیص هویت
تشخیص هویت دادن
تشخیص و تعیین مالیات
تشخیص پذیر
تشخیصى
تشدید
تشدید شده
تشدید کردن
تشدید کننده
تشدید یافتن
تشدیدى
تشر
تشر زدن
تشر زدن به
تشر زن
تشریح
تشریح جانور زنده
تشریح حرکات بدنى انسان
تشریح حیوانات
تشریح زنده
تشریح علمى
تشریح علمى درخت
تشریح مرده
تشریح مسئله
تشریح نسج مرده
تشریح کردن
تشریح کننده
تشریح کننده بدن مرده
تشریحى
تشریع
تشریفات
تشریفات ادارى
تشریفات امتیاز ویژه
تشریفات دوستى
تشریفات زائد
تشریفات مذهبى
تشریفات و احترامات رسمى
تشریفاتى
تشریفاتى کردن
تشریک مساعى
تشریک مساعى کردن
تشعشع
تشعشع اشعه مجهول
تشعشع داشتن
تشعشع رادیویى کهکشان
تشعشع سنج
تشعشع سنجى
تشعشع فسفرى
تشعشع ماهتابى
تشعشع ناگهانى نیروى خورشید
تشعشع نورانى
تشعشع کننده
تشفى
تشنج
تشنج آبستنى
تشنج آور
تشنج زدایى
تشنج زدایى کردن
تشنج سخت
تشنج مخصوص
تشنج موضعى
تشنجى
تشنه
تشنه به خون
تشنه بودن
تشنه شدن
تشنگى
تشویش
تشویشى
تشویق
تشویق و ترغیب کردن
تشویق و تمجید
تشویق کردن
تشویق کننده
تشویقى
تشى
تشک
تشک پر
تشک کاهى
تشکر
تشکر کردن
تشکیل
تشکیل اتحادیه دادن
تشکیل از روپوست
تشکیل استخوان
تشکیل استخوان جدید
تشکیل الیاف
تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
تشکیل بافت لنفى
تشکیل تاژک
تشکیل جفت
تشکیل جلسه دادن
تشکیل حفره
تشکیل حلقه
تشکیل خاک خاکسترى یا سفید
تشکیل خاک رس
تشکیل خاک گیاه دار
تشکیل خون
تشکیل دادن
تشکیل دایره کوچک دادن
تشکیل دهنده
تشکیل دهنده اتحادیه
تشکیل دهنده ى اسید
تشکیل رشته
تشکیل ستون فقرات
تشکیل شده
تشکیل شده از چهار رشته
تشکیل شده به وسیله عمل سایش رودخانه و جریان آب
تشکیل شده به وسیله نفس خود
تشکیل شده در اثر حرارت
تشکیل شده در اثر فعالیت آتشفشانى
تشکیل شده در کوهپایه
تشکیل شده یا ایجاد شده در محل خود
تشکیل شده یا متبلور شده در زیر سطح زمین
تشکیل طبقات زمین
تشکیل طبقه دادن
تشکیل قبلى
تشکیل لجن
تشکیل لغت یا جمله اى از درهم ریختن کلمات یا لغات جمله ى دیگر
تشکیل مسابقات
تشکیل مستعمره دادن
تشکیل مواد قندى از مولکول هاى غیر نشاسته مانند پرتئین و چربى
تشکیل موج دادن
تشکیل ناف
تشکیل نشده
تشکیل نطفه
تشکیل نکته روشن یا جالب دادن
تشکیل نیام دادن
تشکیل هاگ
تشکیل هسته دادن
تشکیل و ترکیب چند عامل یا پدیده فیزیکى و حیاتى و روان شناسى براى انجام کار واحد و دست داده جزیى از کل شوند
تشکیل و تکامل تخم
تشکیل چینه
تشکیل کشورهاى متحد دادن
تشکیل کوه
تشکیل کیسه
تشکیل کیسه در بدن
تشکیل کیسه یا تاول
تشکیلات
تشکیلات اقتصادى
تشکیلات جدید به کار تجارى خود دادن
تشکیلات دادن
تشکیلات دهنده
تشکیلات مجدد
تشکیلات محرمانه و زیرزمینى
تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینى و کمک به فقرا است
تشکیلات و سازمان
تشکیلات چیزى را بر هم زدن
تشیید
تصاحب کردن
تصادف
تصادف اتومبیل
تصادف کردن
تصادف گرایى
تصادفا
تصادفا برخورد کردن
تصادفات
تصادفى
تصادفى روى دادن
تصادفى کردن
تصادم
تصادم دو توپ
تصادم شدید کردن
تصادم کردن
تصادمى
تصاریف مختلف کلمه یا فعل
تصاعد
تصاعد ریاضى
تصاعد عددى
تصاعد هندسى
تصاعدى
تصافى
تصاویر اشیاء بى جان
تصاویر متغیر
تصاویر و داستان هاى خارج از اخلاق
تصبیت کننده اختلاف سطح
تصحیح
تصحیح شده
تصحیح نشده
تصحیح کردن
تصحیح کننده مقاله
تصحیصى
تصحیلات اشتراکى
تصدى
تصدى کشتى گذاره
تصدیع آور
تصدیق
تصدیق آمیز
تصدیق امضاء
تصدیق امضاء کردن
تصدیق بلا تصور
تصدیق بلاتصور کردن
تصدیق در پشت یا ظهر ورقه
تصدیق شده
تصدیق ضمنى
تصدیق مالکیت
تصدیق نامه
تصدیق نکردنى
تصدیق و تائید کردن
تصدیق کردن
تصدیق کننده
تصدیقى
تصرف
تصرف املاک
تصرف به شرط خدمت
تصرف عدوانى کردن
تصرف غاصبانه کردن
تصرف قبلى
تصرف مطلق
تصرف کرد
تصرف کردن
تصرف کننده
تصرفى
تصریح
تصریح شده
تصریح کردن
تصریح کننده
تصریف
تصریف زمان فعل
تصریف کلمه
تصعید
تصعید کردن
تصفیه
تصفیه بسیار
تصفیه به وسیله شستشو
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
تصفیه حساب کردن
تصفیه خانه
تصفیه خاک
تصفیه نشده
تصفیه و تزکیه نفس به وسیله هنر
تصفیه و تزکیه کردن
تصفیه ى اخلاقى کردن
تصفیه پذیر
تصفیه کردن
تصفیه کننده
تصلب بافت
تصلب بافت ها
تصلب سنج
تصلب شرائین
تصلب شریان
تصلب و سخت شدن عضلات
تصلب پوست
تصمیم
تصمیم جدى
تصمیم داشتن
تصمیم مشترک
تصمیم مقتدرانه
تصمیم منطقى
تصمیم ناپذیر
تصمیم نگرفته
تصمیم پذیر
تصمیم پذیرى
تصمیم پیش خود
تصمیم گرفتن
تصمیم گرفتنى
تصمیم گیرنده
تصمیم گیرى
تصنع
تصنعى
تصنعى گرامى
تصنیف
تصنیف خیالى
تصنیف ساز
تصنیف سازى
تصنیف کردن
تصنیف کوچک
تصور
تصور این که شخصى تبدیل به گرگ شده
تصور خام
تصور شخصیت انسانى براى چیزى
تصور شده
تصور غلط
تصور غلط کردن
تصور غیر عملى
تصور قبلى
تصور نکردنى
تصور واهى
تصور کردن
تصور کردنى
تصور کلى
تصور یا اندیشه چیزى را کردن
تصورات
تصورى
تصوف
تصویب
تصویب شدن
تصویب قانون به وسیله مراجعه به آراء عمومى
تصویب مجدد قانون
تصویب نامه
تصویب نکردن
تصویب کردن
تصویبنامه
تصویر
تصویر برجسته نما
تصویر بردار
تصویر بردارى
تصویر بعدى چیزى
تصویر تلویزیونى که علائم آن به وسیله سیم به چند گیرنده منتقل مى شود
تصویر جانورى که دست خود را بلند کرده
تصویر حضرت مریم
تصویر حضرت مسیح یا مریم و یا مقدسین مسیحى
تصویر حکاکى شده روى سنگ یا مواد سخت
تصویر خیالى
تصویر دختر زیبا
تصویر دو استخوان متقاطع در زیر جمجمه که نشان پرچم دزدان دریایى است
تصویر ذهنى
تصویر سه بعدى
تصویر عقاب بال گسترده
تصویر عیسى بر بالاى صلیب
تصویر لحظه اى
تصویر لحظه اى حافظه
تصویر لیزرى
تصویر مسیح در قنداق
تصویر مضحک
تصویر نما
تصویر نگارى
تصویر نیم تنه
تصویر پردازى
تصویر چند تخته اى
تصویر کارت
تصویر کردن
تصویر کش
تصویر کشیدن
تصویر یا نوشته روى ابریشم
تصویر یا پنجره یا در لولا دار تاشو
تصویر یانقش برجسته نما
تصویر یک رنگ طیف نماى خورشید
تصویرى
تصویرى بر روى صفحه رادار
تصویرى که نقاش از خود بکشد
تضاد
تضاد بین دو موجود زنده کوچک که بیش از یکى از آنها در محیط باقى نمى ماند
تضاد بین یک میکرب و فرآورده ى میکرب دیگر که باعث از بین رفتن میکرب اولى مى شود
تضاد نفس
تضاریس
تضرس
تضرع
تضریس
تضعیف
تضعیف روحیه
تضعیف روحیه کردن
تضعیف کردن
تضعیف کننده
تضمین
تضمین دار
تضمین نامه
تضمین نامه یا تعهدنامه دایر به پرداخت وجه
تضمین کردن
تضمین کننده
تضییع
تضییق
تطابق
تطابق با اصول فنى
تطبیق
تطبیق الگوها
تطبیق دستخط ها
تطبیق شده
تطبیق نامه
تطبیق نمودن
تطبیق نکردنى
تطبیق پذیر
تطبیق پذیرى
تطبیق کردن
تطبیق یافته
تطبیقى
تطمیع
تطمیع و وسوسه کننده
تطمیع کردن
تطمیع کننده
تطهیر
تطهیر کردن
تطهیر کننده
تطهیرى
تطویل
تطویل و کشش قسمتى از موسیقى توسط نوازنده
تطیر
تظاهر
تظاهر آمیز
تظاهر به صمیمیت کردن
تظاهر موقتى
تظاهر کردن
تظاهر کردن به
تظاهرات
تظاهرات کردن
تظر
تظلم
تعادل
تعادل بدون پایه یا پشیبان
تعادل بر هم زدن
تعادل سیستم
تعادل فکرى
تعادل ناپایدار
تعادل و تساوى در رشد
تعادل گرما
تعارف
تعارفات معمولى
تعارفى
تعاقب
تعاقب کردن
تعاقب کشتى فرارى
تعاقب کننده
تعالى
تعالى روحى
تعالیم مذهبى شفاهى
تعالیم مذهبى یا حزبى را آموختن به
تعاون
تعاون عمومى و حمایت از بینوایان
تعاون کردن
تعاونى
تعبیر
تعبیر درآوردن
تعبیر غلط
تعبیر نادرست
تعبیر هجو آمیز
تعبیر کردن
تعبیه
تعبیه کردن
تعبیه کردنى
تعبیه کننده
تعجب
تعجب کردن
تعجب کننده
تعجبى
تعجیل
تعجیل بسیار
تعجیل یا تسریع کننده
تعداد آراء اخذ آراء
تعداد اتم هاى یک مولکول
تعداد اشخاص مورد استفاده
تعداد تلفات جنگى
تعداد خیلى زیاد
تعداد زایش و موالید جدید
تعداد زیاد
تعداد مردم
تعداد موالید
تعداد کارگر
تعداد کم
تعداد گالنى که ظرفى گنجایش دارد
تعدادى
تعدد
تعدد ازدواج
تعدد حزبى
تعدد زوجات
تعدد زوجات کردن
تعدد شخصیت
تعدد مبادى
تعدى
تعدى کردن
تعدیل
تعدیل تناوب یا بسامد موج حامل
تعدیل نشانى
تعدیل و تنظیم غلط
تعدیل پذیر
تعدیل کردن
تعدیل کننده
تعرض
تعرض و حمله متقابل
تعرض کردن
تعرفه
تعرفه بندى کردن
تعرفه ى کار
تعرفه گمرگى
تعرق
تعریف
تعریف آمیز
تعریف از خود
تعریف شخص غایب به صورت متکلم وحده
تعریف شده توسط کاربر
تعریف مسئله
تعریف موضوع
تعریف نشده
تعریف و تمجید از خود
تعریف پذیر
تعریف کردن
تعریف کردن از
تعریف کننده
تعریف کننده از خود
تعریف کننده از مقام خود
تعریفى
تعریق
تعزیت آمیز
تعصب
تعصب در وطن پرستى
تعصب دراثبات عقیده خود
تعصب سخت مذهبى
تعصب شدید
تعصب مذهبى
تعصب مذهبى نشان دادن
تعطیل
تعطیل آخر هفته
تعطیل آخر هفته را گذراندن
تعطیل در کار
تعطیل شدن
تعطیل مذهبى
تعطیل موقتى
تعطیل کردن
تعطیل کردن آموزشگاه
تعطیلات رسمى و قانونى
تعطیلات عید پاک
تعطیلى
تعظیم
تعظیم نکرده
تعظیم کردن
تعفن
تعفن داشتن
تعقل
تعقل در نفس خود
تعقلى
تعقیب
تعقیب اشاره گرها
تعقیب توهمات
تعقیب جنایتکاران
تعقیب قاتل
تعقیب قانونى
تعقیب قانونى کردن
تعقیب کردن
تعقیب کننده
تعقیب کننده زیر دریایى
تعلق
تعلق خاطر
تعلق داشتن
تعلق واقعى مالیات
تعلق گرفتن
تعلق گرفتگى
تعلل
تعلیق
تعلیق بمحال
تعلیق به امر محال
تعلیق جسمى به صورت ذرات ریز و پایدار در محلولى
تعلیق مایع یا جسم به صورت گرد و گاز در هوا
تعلیق مجازات
تعلیق مقام
تعلیق پذیر
تعلیم
تعلیم از راه گوش دادن
تعلیم بردار
تعلیم دادن
تعلیم دادن از راه پرسش
تعلیم سرخانه
تعلیم نا پذیر
تعلیم نا پذیرى
تعلیم نگرفته
تعلیم نیافته
تعلیم و آموزش از راه سئوال و جواب
تعلیم و تربیت
تعلیم و دستور مذهبى
تعلیم پذیر
تعلیمات
تعلیمات مدنى
تعلیمات مقدماتى
تعلیماتى
تعلیمى
تعمد
تعمد کردن
تعمداً
تعمدى
تعمق
تعمق کردن
تعمید
تعمید دادن
تعمید دهنده
تعمیدگاه
تعمیر
تعمیر در محل
تعمیر شده
تعمیر پذیر
تعمیر پذیرى
تعمیر کار
تعمیر کار لوله بخار
تعمیر کردن
تعمیر گاه
تعمیرگاه کشتى
تعمیم
تعمیم دادن
تعمیم چیزى به زبان ساده
تعمیم یافته
تعهد
تعهد دادن
تعهد نامه
تعهد نشده
تعهد و التزام
تعهد پرداخت
تعهد کردن
تعهد کننده
تعویذ
تعویض
تعویض حروف در تلفظ بر حسب تصادف
تعویض خط
تعویض سن
تعویض پذیر
تعویض کردن
تعویض کلمات یک عبارت
تعویض کننده
تعویض کننده خطى
تعویق
تعویق انداز
تعویق اندازى
تعیین
تعیین ارزش
تعیین اندازه
تعیین تقصیر و مجازات نمودن
تعیین جا
تعیین حدود کردن
تعیین حصه کردن
تعیین خاصیت
تعیین خط سیر هواپیما یا کشتى به وسیله مخابرات رادیویى
تعیین دانشپایه دانشجو از روى امتحان
تعیین شده
تعیین عیار
تعیین قبلى
تعیین قیمت
تعیین قیمت کردن
تعیین مالیات
تعیین محل
تعیین محل ماموریت ثبت
تعیین محل کردن
تعیین میزان استعداد خود
تعیین میزان دید چشم
تعیین میزان مد آب
تعیین نقطه انجماد
تعیین نمونه
تعیین هویت
تعیین هویت با شرح علائم ظاهرى شخص
تعیین وقت
تعیین کردن
تعیین کردن حدود
تعیین کننده
تعیین کننده برق
تغار
تغار رخت شویى
تغار ساز
تغار چوبى
تغار چوبى دسته دار
تغار یا ظرف مخصوص طلاشویى
تغذیه
تغذیه از باکترى
تغذیه اى
تغذیه شده با گل
تغذیه معیوب یا ناقص
تغذیه ناقص
تغذیه نوبتى
تغذیه کردن
تغذیه کردن از
تغذیه کننده از جانور یانوع بخصوصى
تغذیه کننده از خون
تغذیه کننده از روى
تغذیه کننده از زنبور عسل
تغذیه کننده از شهد گل
تغذیه کننده از شکار
تغذیه کننده از مازو
تغذیه کننده از ماهى
تغذیه کننده از مواد فاسد زیرزمینى
تغذیه کننده از مواد پوسیده و آلى
تغذیه کننده از مورچه
تغذیه کننده از کرم
تغذیه کننده از گوشت انسان
تغذیه کننده از گیاهان سبز
تغذیه کننده از گیاهان معدود و خاصى
تغذیه کننده بر گیاهان یا جانوران متعدد
تغلیظ
تغلیظ شده
تغلیظ نشدنى
تغلیظ کردن
تغلیظ یا تکاثف شیمیایى به وسیله حرارت
تغلیظى
تغیر
تغییر
تغییر از یک حالت بحالت دیگر
تغییر جهت
تغییر جهت حرکت ارتش
تغییر جهت دادن
تغییر جهت محور جسم گردند
تغییر جهت کشتى
تغییر حال مجدد یافتن
تغییر حالت روحانى یافته
تغییر داد
تغییر دادن
تغییر دادن عقیده شخص با تلقین
تغییر دادن یا تصحیح کردن
تغییر دادنى
تغییر دهنده
تغییر رنگ دادن
تغییر روش
تغییر زاویه فاز
تغییر شکل
تغییر شکل براثر مغناطیس
تغییر شکل دادن
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
تغییر شکل دهنده
تغییر شکل یافتن
تغییر شیمیایى در اثر حرارت
تغییر صورت دادن
تغییر عقیده دادن
تغییر عقیده دهنده بنا به مصالح روز
تغییر علامت
تغییر فاحش
تغییر فصل
تغییر فکر
تغییر قیافه
تغییر قیافه دادن
تغییر ماهیت دادن
تغییر مسیر
تغییر مسیر دادن
تغییر مسیر دهنده
تغییر مهیج و ناگهانى نمایش
تغییر مکان
تغییر مکان به چپ
تغییر مکان حسابى
تغییر مکان حلقه اى
تغییر مکان دادن
تغییر مکان دایره اى
تغییر مکان دورگشتى
تغییر مکان منطقى
تغییر مکان چرخه اى
تغییر نا پذیر
تغییر ناپذیر
تغییر ناپذیرى
تغییر ناگهانى
تغییر ناگهانى هوا
تغییر هیئت دادن
تغییر و تبدیل
تغییر و سیر تکاملى محیط زیست گیاهان و جانوران
تغییر وضع
تغییر وضع دادن
تغییر وضع مزاجى و روحى از شادابى و فعالیت به غمگینى و غیره
تغییر پذیر
تغییر پذیر بودن
تغییر پذیرى
تغییر پست دادن
تغییر کردن
تغییر کننده
تغییر کیش
تغییر یافتن
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستورى
تغییرات اساسى دادن
تغییرات سازمانى دادن
تغییرات سطح زمین در اثر عوامل طبیعى
تغییرات قهقهرایى در سلول
تغییرات متوالى هسته که منتهى به تشکیل سلول جدید مى گردد
تغییرات و اصلاحاتى دادن در
تغییرات پى درپى
تغییراتى که به علت عادت به محیط و همزیستى درجنس یا نژاد ایجاد مى شود
تغییراتى که در ادوار مختلف تاریخ در یک زبان یک ملت پدید مى آید
تغییردادن
تغییرمکان
تغییرمکان دهى
تغییرناپذیر
تغییرناپذیرى
تغییرپذیر
تغییرپذیرى
تغییرپرده و مقام دادن
تف
تف آلود
تف انداختن
تف دادن
تف دان
تف پراندن
تف کارى
تف کرد
تفاخر
تفاخر کردن
تفاصیل
تفاضل
تفاضل منطقى
تفاضلى
تفال
تفال از روى پرواز مرغان
تفال با آتش
تفال بد زدن
تفال به وسیله آب
تفال زننده به وسیله آب
تفال و غیبگویى از روى رد پا
تفال و پیشگویى از روى خواب
تفاله
تفاله حبوبات
تفاله دار
تفاله سازى
تفاله سیب
تفاله شیشه درکوره قالگرى
تفاله مانده
تفاله معدنى
تفاله میوه جات
تفاله نیشکر
تفاله گرفتن از
تفاله گوشت یا سیب
تفاله گیرى
تفاوت
تفاوت خش
تفاوت داشتن
تفاوت مکان
تفته
تفتیدن
تفتیش
تفتیش عقاید مذهبى از طرف کلیسا
تفتیش و جستجو
تفتیش و جستجو کردن
تفتیش و رسیدگى خبره
تفتیش کردن
تفحص
تفحص ناپذیرى
تفحص کردن
تفرج
تفرج کردن
تفرجگاه
تفرجگاه ساحلى
تفرجگاهى در کنار ساحل که کف آن تخته باشد
تفرق
تفرق اتصال
تفرقه
تفرقه انداختن
تفرقه انداز
تفرقه جو
تفرقه جویانه
تفریح
تفریح دادن
تفریح دهنده
تفریح دوست
تفریح و بازى از روى هوسرانى
تفریح و جست و خیز کردن
تفریح و ولخرجى کردن
تفریح کردن
تفریح کننده
تفریحانه
تفریحى
تفریحگاه
تفریحگاه ارزان
تفریحگاه عمومى براى رقص و موزیک
تفریط کارى
تفریق
تفریق شدن
تفریق کردن
تفریق کننده
تفریقى
تفسیر
تفسیر رموز دینى
تفسیر روحانى و صوفیانه ى مطالب مذهبى
تفسیر شدنى
تفسیر مجدد
تفسیر نادرست
تفسیر نوشتن
تفسیر کتاب مقدس یهود
تفسیر کردن
تفسیر کننده تحت الفظى
تفسیر یا بیان کردن
تفسیرمتون مذهبى از لحاظ ادبى و فقهى و شرعى و قضایى
تفسیروار
تفسیرى
تفصیل
تفصیلى
تفضیلى
تفننى
تفنگ
تفنگ بادى
تفنگ بادى بچگانه
تفنگ بى خان
تفنگ ته پر
تفنگ خفیف
تفنگ خود کار
تفنگ دار
تفنگ دار سواره
تفنگ در کردن
تفنگ درکن
تفنگ را پر کردن
تفنگ ساز
تفنگ ساچمه اى
تفنگ سر پرچخماقى قدیمى
تفنگ شکارى تفنگ ساچمه اى
تفنگ فتیله اى
تفنگ قدیمى
تفنگ لوله کوتاه
تفنگ لوله کوتاه سبک
تفنگ نورى
تفنگ ها
تفنگ چخماقى
تفنگ چخماقى سرپر
تفنگ چوبى بچگانه
تفنگ کوچک
تفنگ یا توپ صحرایى
تفنگ یا سلاحى را پر کردن
تفنگ یاتوپ را آتش کردن
تفنگدار
تفنگدار دریایى
تفنگدارى
تفهم
تفهیم
تفوق
تفوق برجسته
تفوق بسیار
تفوق جستن
تفوق جستن بر
تفوق سفید پوستان بر نژادهاى دیگر
تفوق مطلق پاپ
تفوق پذیر
تفوق یافتن
تفوق یافتنى
تفویض
تفویض اختیارات
تفویض مقام کردن
تفویض کردن
تفى
تفکر
تفکر آمیز
تفکر شده
تفکر و تامل
تفکر و تعمق
تفکر کردن
تفکرى
تفکیک
تفکیک شدن
تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
تفکیک پذیر
تفکیک پذیرى
تفکیک کردن
تفکیک کننده
تفکیکى
تق تق
تق تق کردن
تق کردن
تقابل
تقارب
تقارب خطوط
تقارن
تقارن دو شکلى
تقارن و هم شکلى بین دو چیز دوشکل
تقاص پس دادن
تقاضا
تقاضا ثبت کننده
تقاضا کردن
تقاضا کننده
تقاضاى تاخیر در صدور حکم
تقاضاى درنگ یا مکث کردن
تقاضاى سنگین
تقاضاى مجدد
تقاضاى ورود بدین یا جمعیتى تازه
تقاضاى کسى را انجام ندادن
تقاضایى
تقاطع
تقاطع راه آهن
تقاطع راه آهن و جاده
تقاطع شاهراه
تقاطع شاهراه یا راه آهن که در آن دو جاده داراى اختلاف سطح از یکدیگر هستند
تقاطع پیاده روها
تقاطع کردن
تقاطى
تقاعد
تقبل
تقبل دیون دیگرى
تقبل نشده
تقبل کردن
تقبل کننده
تقبیح
تقبیح کردن
تقدس
تقدم
تقدم و تاخر
تقدم وجود
تقدیر
تقدیر آمیز
تقدیر از خدمات
تقدیر رسمى
تقدیر کردن
تقدیرى
تقدیس
تقدیس با روغن مقدس
تقدیس شده
تقدیس نفس خود
تقدیس کردن
تقدیس کننده
تقدیسى
تقدیم
تقدیم داشتن
تقدیم شراب به حضور خدایان
تقدیم فاز
تقدیم مجدد
تقدیم کردن
تقدیم یا تقدم امرى
تقرب به خدا
تقریب
تقریب زدن
تقریبا
تقریبا برابر
تقریبا بیضى
تقریبا مربع
تقریبا نصف
تقریبا کور
تقریبى
تقریر
تقریظ
تقریظ نوشتن
تقریظ یا اعلان مبالغه آمیز
تقریظ یا توصیه نامه مختصرى بر کتابى
تقسیم
تقسیم با قرعه
تقسیم بالمناصفه
تقسیم بدرجات جزء
تقسیم برحسب طبقه
تقسیم بندى کردن
تقسیم به اختصار
تقسیم به بخش هاى جزء کردن
تقسیم به جزء کردن
تقسیم به دو بخش
تقسیم به دو شاخه
تقسیم به سه بخش
تقسیم به سه قسمت
تقسیم به سهام کردن
تقسیم به قطعات ریز
تقسیم به مقاطع کوچک
تقسیم به نسبت
تقسیم به هجاى مقطع کردن
تقسیم به چند قسمت یا قطعه
تقسیم بهسه قسمت
تقسیم جامعه به اجزاء کوچک
تقسیم حوزه هاى انتخاباتى و غیره به طور غیر عادلانه
تقسیم خود به خود
تقسیم خودبخود
تقسیم خودبخود کردن
تقسیم ساعات کار به دو یا چند قسمت
تقسیم سلولى
تقسیم شدن
تقسیم شده
تقسیم شده به 1/4 و 3/4
تقسیم شده به صد درجه سانتیگراد
تقسیم شده به چند قسمت
تقسیم شونده
تقسیم شونده به دو قسمت در یک انتها
تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
تقسیم مال کسى که بى وصیت مرده به طور برابر میان پسرانش
تقسیم مجدد
تقسیم مستقیم یاخته
تقسیم ناحیه اى به مثلث هاى مجاور هم جهت مساحى
تقسیم هسته سلول به دو قسمت بدون کم شدن کرموزم ها
تقسیم وجود انسان به سه قسمت
تقسیم پول یا غذا در فواصل معین
تقسیم پولى بین اشخاص ذى نفع
تقسیم چیزى بچهار بخش
تقسیم کاهشى
تقسیم کردن
تقسیم کشور بنواحى
تقسیم کننده
تقسیم کننده بخش کننده
تقسیم کننده به اجزاء فرعى
تقسیمات جزء
تقسیمات جزء وزارتخانه ها در شهرها
تقسیمى
تقصیر
تقصیر و جرم غلط
تقصیر کردن
تقطیر
تقطیر شدن
تقطیر کردن
تقطیر کننده
تقطیرى
تقطیع شعرى
تقطیع کردن شعر
تقعر
تقلا
تقلا کردن
تقلا کننده
تقلا یا کشمکش کردن
تقلب
تقلب آمیز
تقلب در قمار
تقلب نکردن
تقلب و تزویر
تقلب کردن
تقلبى
تقلیب
تقلید
تقلید ادبى یا صنعتى از آثار استادان فن
تقلید از روش و طرز لباس جنس مخالف
تقلید در آوردن
تقلید شده
تقلید صداى پرنده
تقلید مسخره آمیز کردن
تقلید هنر از واقعیات
تقلید و ادا و اصول
تقلید و جعل کردن
تقلید و هجو کردن
تقلید کردن
تقلید کردن از
تقلیدى
تقلیل
تقلیل تعداد کروموسوم ها درنتیجه تقسیم به دو سلول منفرد
تقلیل دادن
تقلیل داده ها
تقلیل دهنده
تقلیل دهنده زحمت کارگر
تقلیل رتبه دادن
تقلیل قیمتها
تقلیل پذیر
تقلیل یافتن
تقلیل یافتنى
تقلیل یافته
تقوا
تقومى که در سال 46 میلادى زمان ژولیوس سزار در روم تنظیم شده
تقویت
تقویت دادن
تقویت شدن
تقویت عکس ظاهر شده عکاسى به وسیله مواد شیمیایى
تقویت کردن
تقویت کننده
تقویت کننده امدادى
تقویت کننده تصویرى
تقویت کننده تفاضلى
تقویت کننده حسى
تقویت کننده قدرت آنزیم یا دیاستاز
تقویت کننده مجتمع
تقویت کننده محاسباتى
تقویت کننده مغناطیسى
تقویت کننده وارونگر
تقویت کننده ى برق
تقویت یافتن
تقویتى
تقویض
تقویم
تقویم سالیانه
تقویم مسیحى
تقویم نجومى
تقویم کردن
تقویم کننده
تقویم یا ارزیابى کمتر از میزان واقعى
تقویم یا گاهنامه گریگورى
تقیبا
تقیه
تل
تل انباره
تل سنگ
تل شنى
تل علف
تل یا تپه
تلاش
تلاش بیهوده
تلاش و جستجو براى علیق
تلاش کردن
تلاطم
تلاطم آب
تلاطم داشتن
تلافى
تلافى درآوردن
تلافى کردن
تلافى کننده
تلاقى
تلاقى شده
تلاقى کردن
تلالوء
تلالوء داشتن
تلالوء متغیر
تلالوء و زرق و برق ذرات سنگ معدنى
تلبیس
تلبیس کردن
تلحین کردن
تلخ
تلخ و شیرین
تلخ و گس کردن
تلخ کردن
تلخابه
تلخه
تلخى
تلخى و خشونت
تلخیص
تلخیص شده
تلخیص نشده
تلخیص کننده
تلذذ
تلسکوب کوچک
تلسکوپ به کار بردن
تلسکى
تلطیف کردن
تلف شدن
تلف کار
تلف کردن
تلفات
تلفات جااندازى
تلفات زیاد وارد کردن
تلفظ
تلفظ به شکل حرف س
تلفظ حرف به وسیله قرار دادن زبان برپشت سقف
تلفظ شده با اصطکاک نفس و وقفه تنفس
تلفظ شده به وسیله گرد کردن لبها
تلفظ شمرده
تلفظ صوتى
تلفظ غلط
تلفظ نادرست
تلفظ و هجاهاى کلمات
تلفظ کامى
تلفظ کردن
تلفظ کردن دو صداى جداگانه در یک وهله
تلفظ کلمات با جارى ساختن آب دهان
تلفظ یا نوشتن به طرز انگلیسى
تلفن
تلفن بى سیم
تلفن داده اى
تلفن داراى گوشى و دهانى نصب بر روى یک دسته
تلفن زدن
تلفن فرعى
تلفن چى
تلفن کردن
تلفن کننده
تلفنى
تلفنچى
تلفیق
تلفیق بسامدى
تلفیق تپشى
تلفیق دامنه ایى
تلفیق سطح پایین
تلفیق فازى
تلفیق و اجتماع اجرام آسمانى
تلفیق و تفکیک کننده
تلفیق کردن
تلفیق کننده
تلفیق کننده عقاید مختلف
تلفیق کننده کلیه شرایط و اخلاق هاى متفاوت و جنس هاى مخالف
تلفیقى
تلق تلق
تلق تلق کردن
تلق نسوز
تلقى
تلقى کردن
تلقیح
تلقیح کردن
تلقیح کننده
تلقیق کردن
تلقین
تلقین به نفس
تلقین عقاید و افکار سیاسى و مذهبى و اجتماعى درشخص
تلقین عقاید و مسلک تازه اى
تلقین پذیر
تلقین کردن
تلقینى
تلمبه
تلمبه آتش خاموش کن
تلمبه بخار
تلمبه دستى
تلمبه روغن زنى
تلمبه زدن
تلمبه زن
تلمبه زنى
تلمبه سم پاش
تلمبه سمپاش
تلمبه فشارى
تلمبه قابل حمل آب پاشى براى آتش نشانى
تلمبه لجن کشى
تلمبه ى بادى
تلمذ
تلمود
تلنگر
تلنگر زدن
تله
تله آدمگیر
تله انداختن
تله انداز خزگیر
تله تایپ
تله موش
تله پول
تله گذارى
تلو تلو
تلو تلو خور
تلو تلو خوردن
تلو تلو خورنده
تلواره
تلواً
تلوتلو خور
تلوتلو خوردن
تلوتلو خوردن و راه رفتن
تلوتلوخور
تلورم
تلورید نقره
تلولو خوردن
تلون
تلون مزاج
تلویحا اشاره کردن
تلویحا فهمانده شده
تلویحا گفتن
تلویحى
تلویزیون
تلویزیون مدار بسته
تلویزیونى
تلپ
تلپى
تلپى افتادن
تلکسوپ
تلکه کردن
تلگراف
تلگراف بى سیم
تلگراف رادیویى کردن
تلگراف کردن
تلگرافى
تلگرافچى
تلگرام
تلیله
تلیله نوک دراز
تمارض
تمارض کردن
تماس
تماس اندک
تماس با بیمار پس از تشخیص یا درمان
تماس برق با بدن
تماس حاصل کردن و آهسته گذشتن
تماس مختصر حاصل کردن
تماس نزدیک حاصل کردن
تماس چوگان با زمین قبل از خوردن به توپ
تماس گرفتن
تماس یافتن
تماسى
تماشا
تماشاخانه
تماشاخانه اى کردن
تماشاخانه داراى صحنه مدور
تماشاخانه رو
تماشاخانه مسلکى
تماشاخانه گرایى
تماشاچى
تماشاچى بودن
تماشاچى مونث
تماشاچى ورزش دوست
تماشاگر
تماشایى
تمام
تمام افزایشگر
تمام تر
تمام دندان
تمام راه
تمام روز
تمام شدن
تمام شدنى
تمام شده
تمام شکفته
تمام عیار
تمام غذا یا مشروبى را خوردن
تمام قد
تمام نشدنى
تمام نشده
تمام نویسى
تمام و کمال
تمام و کمال پرداختن
تمام وقت
تمام کاهشگر
تمام کردن
تمام کردنى
تمام کلمه
تمام کننده
تماماً
تماماً گوشتى
تمامى
تمامى شب
تمامیت
تمایل
تمایل بدوستى
تمایل برگشت به اصل
تمایل به خودکشى
تمایل به سوى بالا
تمایل به ماده پرستى و جسمانیت
تمایل به مرکز
تمایل به یک سو
تمایل به یک طرف
تمایل بچپ
تمایل بیجهت
تمایل داشتن
تمایل طبیعى
تمایل طبیعى به چیز بد
تمایل عضو به طرف محور
تمایل فکرى
تمایل قبلى
تمایل قطبى
تمایل پیدا کردن
تمایل یا حساسیت نسبت به چیزى
تمایلات
تمایلات جنسى
تمبر
تمبر الصاق کن
تمبر جمع کنى
تمبر را به وسیله مهر باطل کردن
تمبر زدن
تمبر شناس
تمبر شناسى
تمبر عوارض
تمبر مالیاتى
تمبر هندى
تمبر پست الصاق کردن
تمبر پستى
تمبرى که براى تشویق در مقابل خرید کالا به خریدار مى دهند
تمتع
تمثال
تمثال تهیه کردن
تمثیل
تمثیل نوشتن
تمثیل نویس
تمثیل نویسى
تمثیلى
تمجمج
تمجمج کردن
تمجید
تمجید آمیز
تمجید و ستایش کردن
تمجید کردن
تمحید
تمدد
تمدد اعصاب
تمدد اعصاب کردن
تمدن
تمدن غربى را پذیرفتن
تمدن پذیر
تمدید
تمدید شده
تمدید مدت
تمدید نا پذیر
تمدید کردن
تمرد
تمرد کردن
تمرکز
تمرکز دادن
تمرکز در کانون
تمرکز درنقطه بخصوصى
تمرکز دهنده
تمرکز روانى
تمرکز قدرت اقتصادى در دولت مرکزى
تمرکز کننده خط
تمرکز یافتن
تمرکزى
تمرین
تمرین اسب سوارى از روى مانع
تمرین اطفاء حریق
تمرین تیراندازى
تمرین جنگى
تمرین دادن
تمرین عملى براى مسابقات مشت زنى و غیره
تمرین نرمش کردن
تمرین نظامى
تمرین نمایش
تمرین کردن
تمرین کننده
تمرین کننده مشق کننده
تمس هندى چهار چنگال
تمساح
تمسخر
تمسخر کردن
تمسخر کننده
تمسک
تمشک
تمشک آمریکاى جنوبى
تمشک آمریکایى داراى میوه انگشتى شکل
تمشک جنگلى
تمشک سرخ خوراکى
تمشک شیرین
تملق
تملق آمیز
تملق گفتن
تملق گفتن از
تملک ثانوى
تملک زمین
تملک مجدد
تملک نما ى
تمنا کردن
تمنایى
تمهید
تمهید کردن
تمهید کننده
تمهید یا مقدمه
تموج
تموج داشتن
تمول
تمکین
تمکین ندادنى
تمکین کردن
تمیز
تمیز دادن
تمیز دهنده
تمیز دهنده گرما و سرما
تمیز ندادنى
تمیز و پاکیزه
تمیز کارى
تمیز کردن
تمیز کردن با دوش
تمیز کردن سر و صورت دادن به
تمیز کردن ماهى
تمیز کننده
تمیزى
تن
تن آسا
تن آسایى
تن به رضا داده
تن به قضا داده
تن در دادن
تن در دادن به
تن در ندادنى
تن دردادن
تن دردهى
تن درمانى
تن شمارى
تن متریک یا تن هزار کیلویى
تن پوش مندرس
تن کار
تن کرد شناسى
تن کردشناس
تنابه
تنازع
تناسب
تناسب حرکات
تناسب پذیر
تناسخ
تناسخ در جسم تازه
تناسخ کردن
تناسخ کننده
تناسخى
تناسل بکرى
تناسل ناهمجنس
تناسل کردن
تناسلى
تناظر
تناقض
تناقض دار
تناقض داشتن
تناقض داشتن با
تناقض دو قانون یا دو اصل
تناقض گویى
تناهى
تناوب
تناوب بدون انقطاع
تناوب تولید
تناوب نسل ها
تناوبى
تناوبگر
تنبان
تنباکو
تنباکو فروش
تنباکوى جویدنى
تنباکوى هندى
تنباکوى وحشى بیابانى
تنبل
تنبل بودن
تنبل شدن
تنبل و کند
تنبل وار
تنبلى
تنبلى کردن
تنبور
تنبور زدن
تنبوشه
تنبول
تنبیه
تنبیه با شلاق
تنبیه با چوب
تنبیه کردن
تنبیه کننده
تنبیهى
تنتور
تنتور افیون
تنتور مسکن
تنجیه هجایى
تنخواه
تنخواه گردان
تند
تند باد
تند باد ناگهانى
تند تر برگ
تند تند حرف زدن
تند جور کردن
تند حرکت کردن
تند خو
تند خواندن
تند خوردن
تند خویى
تند دلى
تند دمى
تند راه رفتن
تند رفتن
تند رقصیدن
تند روان شدن
تند زدن
تند زیاد
تند شدن
تند طبع
تند مزاج
تند نفس کشیدن
تند نویس
تند نویسى
تند نویسى از روى صدا
تند نگارى
تند و با روح
تند و با مزه
تند و بامزه
تند و بى ملاحظه
تند و تلخ
تند و تیز
تند و تیز کردن
تند و تیز کردن غذا
تند و تیزى
تند و زننده
تند و سوزنده
تند و شدید
تند و مغشوش سخن گفتن
تند و ناشمرده سخن گفتن
تند و ناشمرده گفتن
تند کردن
تند کننده
تند گذشتن
تند گشتن
تندباد
تندباد مستقیم
تندتر شدن
تندتر کردن
تندتند حرف زدن
تندخو
تندخو و گستاخ
تندر
تندر آسا
تندرا
تندراه
تندرست
تندرستى
تندرو
تندروار
تندروى و افراط
تندرگر
تندنویس
تندى
تندى برحسب زمان
تندپا
تندکار
تندکن
تندگذر
تندیس
تندیس وار
تندیس گر
تندیسى
تندیسک
تنزل
تنزل ارزش پول نسبت به قیمت قانونى خود
تنزل از مطالب عالى به چیزهاى پیش پا افتاده
تنزل بردار
تنزل دادن
تنزل دهنده
تنزل رتبه
تنزل رتبه دادن
تنزل رتبه دادن به
تنزل رتبه و مقام
تنزل قیمت
تنزل قیمت دادن
تنزل قیمت پول
تنزل ناگهانى قیمت
تنزل پیدا کردن
تنزل کارهاى تجارتى و غیره
تنزل کردن
تنزل کننده
تنزیب
تنزیل
تنزیل بانکى
تنزیل خوار
تنزیل خوارى
تنزیل رتبه
تنش
تنصیف
تنظیف کردن
تنظیم
تنظیم آهنگ
تنظیم ادعا نامه
تنظیم انجمن سازى
تنظیم به صورت جدول
تنظیم حرارت
تنظیم خود به خود حرارت در بدن
تنظیم سرعت چیزى
تنظیم شده در خوشه هاى کوچک
تنظیم صحنه براى ایفاى نقش معینى از نمایش
تنظیم و تنسیق خود
تنظیم وقت
تنظیم پذیر
تنظیم کردن
تنظیم کننده
تنظیم کننده اختلاف سطح
تنظیم کننده سرعت
تنظیمى
تنفر
تنفر آور
تنفر از جامعه
تنفر از زن
تنفر انگیز
تنفر داشتن
تنفر داشتن از
تنفر شدید
تنفر وار
تنفس
تنفس بدبو
تنفس خیلى سریع یا عمیق
تنفس دار
تنفس سریع
تنفس مصنوعى
تنفس نگار
تنفس کردن
تنفسى
تنفیذ
تنفیذ کردن
تنقیه
تنقیه کردن
تننده تار
تنندویى
تنندگان
تنه
تنه حلقه
تنه دارى
تنه درخت
تنه زدن
تنه زدن به
تنه شوهر
تنه شوهر بودن
تنه لش
تنه هم
تنه کشتى
تنها
تنها خوانان
تنها محصول یک نطفه واحد
تنها و بى کس
تنها گذاردن
تنها گذاشتن
تنهایى
تنور
تنوره
تنوره آسیاب
تنوس
تنوع
تنوع دادن به
تنومند
تنومندى
تنویر
تنویر فکر کردن
تنوین
تنى
تنى چند
تنک
تنک بودن
تنک چشم
تنکار
تنکردى
تنکه
تنکه زنانه
تنکه پوش
تنکه یوش
تنکى
تنگ
تنگ آبخورى اتاق خواب
تنگ اسب
تنگ بستن
تنگ دسته دار و لوله دار
تنگ دهن گشاد
تنگ سالى
تنگ شدن یا انقباض بعضى از مجراهاى بدن
تنگ شدگى
تنگ مخروطى آزمایشگاه
تنگ مخصوص شراب مقدس
تنگ نظر
تنگ نفس
تنگ هم
تنگ هم چیدن
تنگ هم چینى
تنگ و محکم کردن یا شدن
تنگ ورشو
تنگ چشم
تنگ کردن
تنگ کننده
تنگ کوچک
تنگ کوچک ادویه یا سرکه
تنگ یا کمربند بستن
تنگدست
تنگدستى
تنگدل شدن
تنگدلى
تنگراه
تنگستن
تنگنا
تنگناترس
تنگه
تنگه اى
تنگه خالى
تنگه خیبر
تنگه داردانل
تنگى
تنگى مجرا
تنگى مهبل
تنگى نفس
تنگى نفس که به علت انقباض عضلات جدار قصبه الریه ایجاد مى شود
تنیدن
تنیدنى
تنیده
تنیزه
تنیس
تنیس رومیزى
ته
ته بلیط
ته بندى
ته تفنگ
ته توپ
ته جاروب
ته خامه
ته خامه گیاهان خانواده هویج
ته دار
ته دار کردن
ته دانسان
ته درخت
ته دریا
ته دوزى کردن
ته رحم
ته رفتن
ته رنگ
ته ریش
ته ساقه
ته ستون
ته سوش
ته سیگار
ته صدا
ته غلاف
ته قایق بادبانى
ته قبض
ته قنداق تفنگ
ته مانده
ته مانده درو
ته مانده و زوائد ذوب آهن
ته نخ
ته نشست
ته نشسته
ته نشین
ته نشین شدن
ته نشین شده توسط باد
ته نشین شراب
ته نشین کردن
ته نشین کننده
ته نشینى
ته پر
ته پهن
ته پیاله
ته چشم بین
ته چک
ته کارت
ته کشیدن
ته یاز شادى
تهاتر
تهاتر کردن
تهاترى
تهاجم
تهاجم کردن
تهاون
تهدید
تهدید آمیز
تهدید به مجازات
تهدید و اجبار
تهدید و ارعاب
تهدید کردن
تهدید کردن ترساندن
تهدید کننده
تهذیب
تهذیب اخلاق
تهذیب بسیار
تهذیب کردن
تهذیبى
تهلیل
تهلیل خوانى
تهم
تهمت
تهمت زدن
تهمت زدن به
تهمت زن
تهمت زننده
تهمت متقابل
تهمت ناروا زدن به
تهمت یا افترا
تهمتن
تهنیت
تهنیت آمیز
تهنیت بخش
تهنیت میز
تهنیت گفتن
تهنیتى
تهور
تهور آمیز
تهوع
تهوع آور
تهوع در اثر بودن در اتومبیل
تهوع و به هم خوردگى حال در سفر دریا
تهویه
تهویه اى
تهویه دار
تهویه کردن
تهى
تهى از اشک
تهى بودن
تهى دست
تهى دستى
تهى روده
تهى سازى
تهى شدن
تهى نشدنى
تهى کردن
تهى گرى
تهیدست
تهیدستى
تهیه
تهیه آذوقه
تهیه جا
تهیه جنس قلابى
تهیه خواربار
تهیه در سه نسخه
تهیه دیدن
تهیه دیده
تهیه سلاح
تهیه سورسات
تهیه شده از روى مهارت
تهیه شده با خز
تهیه شده براى پول درآوردن
تهیه شده برطبق شریعت یهود
تهیه طرح هاى غیر عملى براى اصلاحات
تهیه عکس هاى به هم پیوسته
تهیه عکس هاى رنگى
تهیه مقدمات
تهیه مقدمات را دیدن
تهیه مواد شیمیایى به وسیله موجودات زنده
تهیه و آماده کردن فرم و صفحه و گراور
تهیه و انتخاب غذاتوسط خود شخص
تهیه و تدوین وصیت نامه
تهیه وجه کردن
تهیه وسایل
تهیه پول کردن
تهیه کار
تهیه کردن
تهیه کردن براى
تهیه کننده
تهیه کننده استخوان بندى یا کالبد چیزى
تهیه کننده استنسیل
تهیه کننده این فرهنگ انگلیسى به فارسى
تهیه کننده برنامه
تهیه کننده بودجه
تهیه کننده رئوس مطالب
تهیه کننده لوایح قانونى
تهیه کننده ى فیلم هاى کارتون
تهیه گراور غلتکى
تهیگاه
تهییج
تهییج شدن
تهییج شده
تهییج کردن
تو
تو آمدن
تو بر
تو برنده
تو تو کردن
تو خدایى
تو خواندنى
تو خوانى
تو دماغى حرف زدن
تو را
تو رفتن
تو رفتگى
تو رفتگى در دیوار
تو سراندنى
تو لک رفتن
تو مانده
تو مى کنى
تو هم
تو هم بیا به میدان
تو کشیدن
تو کشیده
تو گذارى
تو گذاشتن
تو گذاشته
توابع
توابع ویندوز که از داخل برنامه ها قابل استفاده مى باشد
تواتر
تواترى
توارث
توارث مادرى
توارثى
توارد ذهنى
توازن
توازن زوج
توازن سنج
توازن فرد
تواضع
تواضع کردن
توافق
توافق با آئین و رسوم
توافق با آب و هواى یک محیط
توافق داشتن
توافق صدا
توافق عام
توافق معانى
توافق نشانوندها
توافق کار
توافقى
توالت
توالد و تناسل
توالى
توالى بعدى
توالى دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستورى دیگر
توام
توام با راحتى
توام زا
توام کردن
تواما رشد کردن
توان
توان برحسب وات
توان بود
توان دوم
توان سنج ولتاژ برق
توان سوم
توان عملیاتى
توان چهارم
توان یابى
توانا
توانا برهمه چیز
توانا بودن
توانا ساختن
توانا کردن
توانایى
توانایى خندیدن
توانایى داشتن
توانبخشى
توانبخشى کردن
توانگر
توانگر کردن
توانگرى
توبه
توبه دادن و بخشیدن
توبه ناپذیر
توبه ناپذیرى
توبه و طلب بخشایش
توبه کار
توبه کردن
توبکسى خطاب کردن
توبیخ
توبیخ آمیز
توبیخ با صداى بلند
توبیخ بى جا
توبیخ ملایم
توبیخ نفس
توبیخ و ملامت کردن
توبیخ کردن
توبیخ کننده
توت
توت جمع کردن
توت خاردار هندى
توت دادن
توت دار
توت سفید
توت سیاه
توت فرنگى
توت فرنگى درخت
توت فرنگى درختى
توت مانند
توت معمولى
توتم
توتم پرستى
توتنى
توتون
توتون ته چپق
توتون زبر
توتون فروش
توتونچى
توتونیک
توتى
توتیا
توتیاى معدنى
توجه
توجه از خود
توجه به احتیاجات دیگران
توجه به جزئیات
توجه به خدا
توجه به درون
توجه به سوى خاور
توجه به عالم بالا و امور عالیه
توجه به قطب
توجه به یک نقطه یا یک مقصد مشترک
توجه داشتن به
توجه زیاد به شخص
توجه زیاد به لباس
توجه شخص به بیرون از خود
توجه شود
توجه ناگهانى و دلسردى ناگهانى نسبت به شخص یا چیزى
توجه نشده
توجه و دقت مداوم
توجه و مواظبت در مرحله ى نقاهت
توجه کردن
توجهات
توجیه
توجیه خود
توجیه شده
توجیه عقلى
توجیه مفاهیم مرکب با یک کلمه
توجیه نکردنى
توجیه پذیر
توجیه کردن
توجیه کردن هم تراز شدن
توجیه کننده
توحش
توحید
توحید نوبتى
توحید گراى
توحید گرایى
توخالى
توخالى شده
تودار
تودار بودن
تودارى
تودرتو
تودرتویى
تودماغى
تودماغى حرف زدن
تودماغى صحبت کردن
تودماغى کردن
توده
توده ابر و مه
توده ابرى که حاشیه اش سفید است و قبل از رعد و برق در آسمان ظاهر مى شود
توده انباشته
توده انبوه
توده اى از رشته هاى شیشه اى که به عنوان عایق گرما یا در تصفیه هوا به کار مى رود
توده باد آورده
توده به هم بافته مولد قارچ و باکترى
توده به هم چسبیده
توده جمع شده
توده خاکى که موش کور زیر زمینى درست مى کند
توده خرمن
توده درختان واقع بر روى تپه
توده درهم و بر هم
توده ذرات گرده گل
توده سرب
توده سنگ
توده سنگریزه در پاى صخره
توده شدن
توده شده
توده شن
توده شن ساحلى
توده شناور علف و نى که در رود نیل مانع کشتیرانى مى شود
توده طبقات پست
توده طومارى
توده فضله
توده فضولات
توده ماسه
توده مردم
توده مردم روم قدیم
توده مردم پست
توده مزبله
توده هاى عظیم گاز و گرد مابین فواصل ستارگان جاده شیرى
توده هاى معلق درمایع
توده هیزم مخصوص آتش زدن جسد مرده
توده ى
توده پسند
توده چوب
توده کاه
توده کثافت
توده کردن
توده کردنى
توده کردنى قابل ریه گذارى
توده کننده
توده گداخته آتشفشانى
توده یا کومه یونجه یا علف خشک
توده یخ شناور
توده یخ غلتان
توده یونجه یا کاه
تودهنى
تودوزى
تودوزى و تزیینات داخلى اتومبیل
تودیع
تودیع کردن
تودیعى
تور
تور بزرگ ماهى گیرى
تور ساختن
تور سازى
تور سیمى
تور سیمى نصب کردن
تور صورت
تور ظریف ابریشمى و آهاردار که براى لباس و کلاه زنانه به کار مى برند
تور ظریف سیم مانند
تور مانند
تور مانند یا مشبک کردن
تور ماهى گیرى
تور ماهى گیرى و امثال آن
تور ماهیگیرى
تور ماهیگیرى دهانه باریک
تور نازک
تور نجات
تور گیپورى
تور یا دام
تور یاتله
تورات
تورات و انجیل
تورانى
تورب
توربین
توربین بخار
توربینى که توسط گاز کار و حرکت مى کند
تورفتگى
تورفتگى دیوار یا دوراهى
تورق
تورم
تورم کبد
تورم گرایى
تورنسل
توره
تورى
تورى بافى
تورى حاشیه بافتن
تورى حاشیه لباس
تورى داراى اشکال مربع
تورى دوزى
تورى ضخیم و ریشه دار
تورى ظریف مخصوص کلاه و تورى دوزى
تورى منظم
تورى چرخ
تورى کنترل
تورى که در آکروبات از آن استفاده مى کنند
توریست
توریم
توزیع
توزیع امکانات
توزیع برحسب مدت یا نسبت
توزیع شده
توزیع شونده به طور خود کار
توزیع مجدد
توزیع کردن
توزیع کننده
توزیع کننده امکانات
توزیعى
توزین
توزین کردن
توزین کننده
توس
توسرى خور
توسط
توسط خدا حکومت و اداره شده
توسط رادیو گستردن
توسعه
توسعه دادن
توسعه دهنده
توسعه طلبى
توسعه عظیم
توسعه نفس
توسعه و عمران زیاد یافتن
توسعه پذیر
توسعه پذیرى
توسعه یافتن
توسل
توسل بمدارک و اسناد
توسن
توسه
توسکا
توسیع
توش
توشه
توشه دان
توشه رسان
توشه سرباز
توشه سفر
توشه و خواربار سفر
توشیح
توشیح کردن
توشیحى
توصیح کردن
توصیف
توصیف شخصیت
توصیف شده
توصیف صفات اختصاصى
توصیف ناپذیر
توصیف نشدنى
توصیف نیامدنى
توصیف کردن
توصیف کننده
توصیف گر
توصیفى
توصیه
توصیه آمیز
توصیه دادن
توصیه شدن
توصیه مفید
توصیه نکردن
توصیه کردن
توضیح
توضیح اصول عقاید
توضیح دادن
توضیح دادنى به وسیله عددى بر روى ترازو
توضیح دهنده
توضیح ناپذیر
توضیحات
توضیحى
توطئه
توطئه آمیز
توطئه متقابل
توطئه محرمانه براى بر انداختن حکومت
توطئه چى
توطئه چیدن
توطئه چیدن براى کار بد
توطئه گر
توف
توفال
توفال سقف
توفال چوبى یا سیمانى و غیره
توفال کوب
توفال کوبى
توفال کوبى کردن
توفالى
توفان
توفان ایجاد کردن
توفان تندرى
توفان جنوب شرقى
توفان زده
توفان سخت دریاى چین
توفان همراه با آذرخش و صاعقه
توفان یا تند باد جنوب غربى
توفانى
توفانى شدن
توفوس
توفیق
توفیق دهنده
توفیق عظیم
توفیق ناگهانى
توفیق نشده
توفیق نیافتن
توفیق کامل
توفیق یافتنى
توقع
توقف
توقف بازرگان
توقف برنامه ریزى نشده
توقف خونریزى
توقف مطلق
توقف کار یا فرآورى به طور مرحله اى
توقف کردن
توقف کنید
توقفگاه
توقفگاه بى سقف
توقفگاه بین راه
توقفگاه تاکسى
توقفگاه نظامیان و امثال آن
توقیف
توقیف اموال
توقیف شدن
توقیف غیر قانونى
توقیف کردن
توقیف کننده
تولد
تولد تازه
تولد تازه روحانى یافته
تولد تازه یافته
تولد روحانى
تولد عیسى
تولد مجدد
تولد یافته
تولدگاه
توله
توله حیوانات
توله دار
توله زائیدن
توله سگ
توله سگ مانند
توله شکارى و پشمالوى بویى
تولیت
تولیت کردن
تولید
تولید اضافى یا بیش از حد
تولید اوول کردن
تولید به مقدار زیاد
تولید جدید
تولید جراحت
تولید خاک درخت
تولید خلا کردن
تولید خود به خود
تولید سرطان
تولید شده به طور خودبخود
تولید شده در اثر آمیزش نژاد
تولید شده درخارج بدن
تولید صداى ناگهانى و بلند کردن
تولید صداى گوشخراش کردن
تولید قرحه کردن
تولید ماشینى
تولید مثل
تولید مثل به وسیله شکاف خوردن
تولید مثل به وسیله شکاف یا تقسیم سلولى
تولید مثل به وسیله نوزاد حشرات یا شفیره
تولید مثل به وسیله هاگ
تولید مثل به وسیله گرده خود
تولید مثل خودبخود
تولید مثل کردن
تولید مثل یا آبستنى غیر جنسى
تولید مجدد
تولید نسل کردن
تولید نسل کننده به وسیله مقارت با هم جنس خود
تولید نیرو
تولید نیرو کردن
تولید هاگ
تولید و تناسل در میان هم نژادها
تولید و فروش لبنیات
تولید و پیدایش ناگهانى
تولید کالا توسط افراد یا شرکت هاى معدودى
تولید کردن
تولید کرده
تولید کندنه صدف
تولید کننده
تولید کننده اولاد شبیه به والدین
تولید کننده خواب
تولید کننده ریشه
تولید کننده سلول هاى جدید به وسیله تقسیم سلولى یا شکاف
تولید کننده عرق
تولید کننده مادگى
تولید کننده محصولات سمى
تولید گزارش
تولیدى
تولیم
توما
توماس
تومند
تومور
تومور بدخیم بافت پیوندى
تومور بدخیم سلول هاى مغز استخوان
تومور بدخیم نسج همبند
تومور خوش خیم چربى
تومور سرطانى
تومور سفت بدخیم
تومور سفلیسى
تومور سیاه رنگ قشر عمیق پوست
تومور شناسى
تومور متشکله از انساج مختلف جنینى
تومور یا غده محتوى خون خارج شده از رگها
تون
تون تاب
تون حمام و غیره
تونس
تونل
تونل ساختن
تونگستن
تونیز
توهم
توهم گیر کردگى
توهمى
توهین
توهین آمیز
توهین به مقدسات
توهین به نفس
توهین کردن به
توى
توى خانه
توى خود برگرداندن
توى خود برگشتگى
توى دیوار گذاشتن
توى فکر فرورفتن
توى چشم خور
توى چیزى فروبردن
توپ
توپ انداز
توپ اندازى
توپ بازى
توپ تنیس
توپ خالى زدن
توپ دریایى دور رس یا ساحلى
توپ را از دست دادن
توپ را از روى زمین با پا به طرف دروازه زدن
توپ را به طرف چوگان زن پرتاب کردن
توپ را روى گوه قرار دادن
توپ را زدن
توپ زدن
توپ زن
توپ سلام
توپ فوتبال
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
توپ قدیمى
توپ هوایى زدن
توپ پارچه
توپ کائوچویى
توپ کوتاه لوله
توپ گلف یک بازیکن در جلو توپ بازیکن دیگر
توپاز
توپخانه
توپخانه صحرایى
توپخانه ضد هوایى
توپخانه یا آتش توپخانه ى ضد هوایى
توپر
توپهایى که در یک سوى کشتى آراسته شده
توپوز
توپولوژى
توپى
توپى چرخ
توپى گذار
توپى گذاشتن
توپى یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخى
توپچى
توپچى هندشرقى
توکا
توکار
توکان
توکردى
توکل
توکل پذیر
توکل پذیرى
توکل کردن
توکل کننده
توکیلى
توگذارى
توگودى
توگوشى
تویى
تپ تپ
تپاله
تپاندن
تپانچه
تپانچه در کردن
تپانچه زدن
تپانچه لوله کوتاه
تپش
تپش بارق
تپش تحریک
تپش تواناساز
تپش خواندن
تپش داشتن
تپش دل
تپش زا
تپش زمان سنجى
تپش سنج
تپش شماره گیرى
تپش قلب
تپش مانع
تپش ناتوان ساز
تپش نگار
تپش و جنبش
تپش ورودى
تپش کردن
تپشى
تپق
تپل
تپلى
تپنده
تپه
تپه دار
تپه دامنه کوه
تپه دریایى
تپه زیرآبى
تپه ساحلى
تپه هاى خاکى که توپها را بر آن قرار مى دهند
تپه پرسنگ
تپه کوچک
تپه کوچک آتش فشانى
تپه کوچک متشکله از سنگ و خاک آب آورد متعلق به دوره یخبندان
تپه گرد
تپیدن
تک
تک ارز
تک ارزشى
تک بازى
تک برگ
تک بعدى
تک بلور
تک تک
تک حرفى
تک خال
تک خال زدن
تک خطى
تک خوان
تک خوانى
تک دقتى
تک راهه
تک رشته اى
تک رنگ
تک رو
تک رو بودن
تک روى
تک ساختن
تک سازى
تک سخنگویى
تک سر
تک سم
تک سوى
تک سویه
تک شدگى
تک صدا
تک فازه
تک فاصله
تک فاصله کردن
تک قرار دادن
تک لپه
تک مدرکى
تک منظوره
تک میزبانه
تک نما
تک نواز
تک نوازان
تک نوازى
تک و توک
تک ورق
تک پایا
تک پژوهش
تک کاربرى
تک کاره
تک کردن
تک گایى
تک گذرى
تک گزین
تک گل
تک گو
تک گویى
تک گویى کردن
تک یا ختگان آغازى
تک یاخته
تک یاخته شناسى
تکاثف
تکاسف سنج
تکافو
تکافو کننده
تکالیف درسى
تکامل
تکامل تدریجى
تکامل حیات
تکامل نفس
تکامل نژادى
تکامل یافته
تکاملى
تکان
تکان آهسته
تکان تند
تکان تند دادن
تکان تکان خوردن
تکان جزیى خوردن
تکان خوردن
تکان خوردنى
تکان خورده
تکان دادن
تکان دادن سر بعلامت توافق
تکان دادن سلاح
تکان دادنى
تکان دهنده
تکان سخت
تکان سخت خوردن
تکان سخت دادن
تکان سخت درختان جنگل در اثر طوفان
تکان سر
تکان سریادست
تکان سریع دادن
تکان شدید و سخت
تکان ناگهانى
تکان نوسانى دادن
تکان گیر
تکاندهنده
تکاور
تکاپو
تکاپو کردن
تکاپو کننده
تکبر
تکثر و تعدد معانى
تکثیر
تکثیر از راه جوانه زدن
تکثیر به وسیله ى بافت هاى تناسلى ولى بدون لقاح
تکثیر سلولى غیرجنسى
تکثیر شونده
تکثیر غیرجنسى
تکثیر کردن
تکثیر کننده
تکدى کردن
تکذیب
تکذیب قیاسى
تکذیب ناپذیر
تکذیب پذیر
تکذیب کردن
تکرار
تکرار بیمورد
تکرار تپش
تکرار جنایات
تکرار حرف ربط
تکرار دوره سیر تکامل
تکرار رئوس مطالب
تکرار رشد و نمو
تکرار شدن
تکرار شونده
تکرار متشابهات
تکرار مرتب و مداوم موضوعى درسخن
تکرار مى شود
تکرار مکررات
تکرار نشدنى
تکرار هماهنگ
تکرار و تاکید کردن
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهى نوعى مرض مى شود
تکرار کردن
تکرار کردنى
تکرار کن
تکرار کننده
تکرار کننده باززا
تکرار کننده جرم
تکرار یک یا چند عبارت متوالى
تکرارى
تکرارى و پیش پا افتاده کردن
تکرارپذیر
تکرارپذیرى
تکریرى
تکریم
تکریم اغراق آمیز نمودن
تکریم و تجلیل کننده
تکریم کردن
تکریم کننده
تکزا
تکسازى
تکسازپذیر
تکسازگر
تکسنگى
تکسین دهنده
تکش
تکشاخ
تکفل
تکفل مخارج خود
تکفل معاش
تکفیر
تکفیر کردن
تکلم
تکلم بطنى
تکلم کردن
تکلیس
تکلیس شدن
تکلیف
تکلیف خانه
تکلیف درسى و مشق شاگرد
تکلیف سطح پایین
تکلیف شبانه دانشجو
تکلیف کردن
تکمه
تکمه اى
تکمه دار
تکمه زدن
تکمیل
تکمیل شده
تکمیل کردن
تکمیل کننده
تکمیل کننده یکدیگر
تکمیل یا پرداخت مات و بى جلا
تکمیلى
تکنتیوم
تکنسیم
تکنولوژى
تکنولوژیکى
تکنیک
تکه
تکه ابر
تکه اى
تکه اى گوشت سرخ کرده یا کباب کرده که براى تهیه ساندویچ به کار مى رود
تکه باریک
تکه بزرگ
تکه بزرگ یا کلفت و کوتاه
تکه تکه
تکه تکه به هم پیوستن
تکه تکه شدن
تکه تکه شدن انباره
تکه تکه کردن
تکه تکه کننده
تکه جواهر
تکه دادن
تکه دراز گوشت
تکه دوزى
تکه سفال شکسته
تکه سه گوش
تکه فلز
تکه فلز خام
تکه لذیذ و باب دندان
تکه مکعب پیه نهنگ
تکه نانى که در شیر فروبرند
تکه هاى ریز
تکه و پاره
تکه پاره
تکه پارچه
تکه پنیر
تکه چربى که لاى گوشت گذارند
تکه چرمى که به پشت زین بسته مى شود و از زیر دم اسب مى گذرد
تکه چوبى که چرخ یا چلیکى را از غلتیدن باز مى دارد
تکه چیده شده
تکه کاغذ
تکه کوچک
تکه کوچک گوشت
تکه گوشت خام
تکه گوشت دنده دار
تکوین
تکوینى
تکى
تکپایه
تکین
تکینى
تکیه
تکیه دادن
تکیه دادن به طرف
تکیه دار
تکیه دست
تکیه زدن
تکیه سخن
تکیه صدا
تکیه ى صدا
تکیه کردن
تکیه کردن بر
تکیه کلام
تکیه گاه
تکیه گاه اصلى
تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
تگرگ
تگرگ باریدن
تگرگ ریز باریدن
تیامیناز
تیتان
تیتان فرزند پاپتوس
تیتان پدرهلیوس
تیتانیم
تیتانیوم دار
تیر
تیر آهن
تیر آهن گذارى
تیر آهن یا الوار
تیر آهن یا فولاد
تیر افقى
تیر الله بختى انداختن
تیر انداختن
تیر اندازى
تیر اندازى کردن
تیر بریده
تیر بزرگ عمودى شیروانى
تیر بیرون آمده
تیر تلفن و غیره
تیر ته کشتى
تیر حامل اعلان
تیر حایل
تیر دار کردن
تیر دروازه
تیر دکل قایق
تیر دکل کشتى
تیر راهنما
تیر راهنمایى که پیکان مخصوص هدایت دارد و مسیر جاده را نشان مى دهد
تیر رس
تیر زدن
تیر ستون یاشمع معدن
تیر سردر
تیر سردرب
تیر شهاب
تیر شهاب سنگ آسمانى
تیر عرضى طاق
تیر عمارت
تیر عمودى دروازه
تیر عمودى عقب کشتى
تیر عمودى چارچوپ
تیر فرعى تاق
تیر فروش
تیر فورى انداختن
تیر فولاد یا آهن ساختمانى
تیر مال بند درشکه و غیره
تیر مانند
تیر مهار
تیر میان پلکان مارپیچ
تیر میان کشتى
تیر نشانه
تیر و تخته روى تخته بندى ساختمان که معماران پا روى آن مى گذارند
تیر پایه
تیر پرچم
تیر چار چوب دروازه
تیر چراغ برق
تیر چوبى کوتاه
تیر کشنده
تیر کشیدن
تیر کوچک
تیر یا الوار خمیده و کج
تیر یا چوبى که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روى آن منقوش بوده
تیرانداز
تیرانداز از خفا
تیرانداز ماهر
تیراندازى
تیراژ
تیرباران
تیرباران کردن
تیردار
تیردار کردن
تیردان
تیردکل
تیردگل کشتى و امثال آن
تیررس
تیرساز
تیرمار
تیره
تیره اى
تیره بخت
تیره رنگ
تیره روز
تیره روناسیان
تیره روى
تیره شدن
تیره فرعى
تیره مار
تیره و تار
تیره و مبهم
تیره و گرفته
تیره ى افرا
تیره ى پشت
تیره پشت
تیره کردن
تیره کننده
تیرها و پایه هاى چوبى و فلزى زیر ساختمان یا پل
تیرى که با گل هاى گوناگون آراسته و در روز یکم ماه مه درمیدان شهر به دور آن مى رقصند
تیرى که به طور عمودى زیرپایه گذارده شود
تیرى که به هدف اصابت کند
تیرى که محکومین به تازیانه را به آن مى بندند
تیرى که چهار بازوى گردنده دارد و هر کس مى خواهد از آن بگذرد کوپن خود را در سوراخ آن انداخته و آن را چرخانده وارد مى شود
تیرک
تیرکمان بچه گانه
تیرکوب
تیرگى
تیز
تیز بین
تیز بینى
تیز دادن
تیز دندان
تیز شدن
تیز فهم
تیز فهمى
تیز نظر
تیز هوش
تیز هوشى
تیز و دلخراش
تیز و نافذ
تیز چشم
تیز کردن
تیز کن
تیز کننده
تیز گر
تیزاب
تیزاب سلطانى
تیزبین
تیزبینى و مهارت
تیزرو
تیزنظر
تیزهوش
تیزى
تیزى دندان
تیزى نوک چیزى
تیزى چنگال
تیزى یا برآمدگى خاک از آب
تیزى یا شکاف آجر و چوب و غیره
تیزى یا گوشه هر چیزى
تیزکن
تیزکنى
تیشه
تیشه روبخودى
تیشه زدن
تیشه سرپهن
تیشه معمارى
تیشه نجارى
تیشه ى نجارى
تیغ
تیغ آفتاب
تیغ تیغى
تیغ جوجه تیغى
تیغ خود تراش
تیغ دار
تیغ دار کردن
تیغ زدن
تیغ زننده
تیغ زنى
تیغ صورت تراشى
تیغ یا برآمدگى هاى بدن موجوداتى مثل جوجه تیغى
تیغستان
تیغه
تیغه جلو خیش
تیغه خیش
تیغه دار
تیغه رنده
تیغه شمشیر
تیغه گوشت برى
تیفوئیدى
تیفوس
تیفوسى
تیل
تیله
تیله بازى
تیله بازى کردن
تیم
تیم اول دانشگاه یا دانشکده
تیم هاى کودکان یا تازه کارها
تیماج
تیماج صحافى و غیره
تیمار
تیمار خط
تیمار کردن
تیمارستان
تیموتاوس
تیموس حیوانات جوان
تیودار
تیول
تیول بخش
تیول بخشیدن
تیول دار
تیول گراى
تیول گرایى
تیولدار آزاده
تیولى
تیپ
تیک
تیک تاک
تیک تیک
خرید ارز دیجیتال
فال حافظ آنلاین
ثبت دامنه
هاست وردپرس
خرید بیت کوین
خرید هاست
لینک ها
خرید تتر
خرید ارز دیجیتال
هاست وردپرس
هاست لینوکس
نمایندگی هاست
بهترین هاست
خرید اپل آیدی
خرید فالوور اینستاگرام
معنی اسم
A
B
C
D
E
F
G
H
I
J
K
L
M
N
O
P
Q
R
S
T
U
V
W
X
Y
Z
آ
ا
ب
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
Copyright © 2016
معنی و ترجمه کلمات