معنی و ترجمه کلمه master به فارسی master یعنی چه

master


قطعه کار اصلى ،جامع ،مخدوم ،کاپيتان کشتى ،اصلى ،ماهر شدن در چيزى ،دانشور،چيره دست ،ارباب ،کارفرما،رئيس ،مدير،مرشد،پير،صاحب ،ماهر شدن ،خوب يادگرفتن ،استاد شدن ،تسلط يافتن بر،رام کردن
علوم مهندسى : مدل اصلى
کامپيوتر : ماهر شدن
معمارى : کارفرما
قانون ـ فقه : رئيس
بازرگانى : اصلى
ورزش : استاد شطرنج
علوم هوايى : اصلى
علوم نظامى : کسب مهارت کردن





آخرین کلمات ترجمه شده