امضا،وضعى که بتوان گوى اصلى بيليارد را در هر نقطه گذاشت ،نفر،يارى دادن ، )n.(دست ،عقربه ،دسته ،دستخط،خط،شرکت ،دخالت ،طرف ،پهلو،پيمان ، )vt.&vi.(دادن ،کمک کردن ،بادست کارى را انجام دادن ،يک وجب قانون ـ فقه : دستخط ورزش : خطاى دست ، ميله هاى تسخيرشده حريف در پايان ،بردن مسابقه اسب دوانى با فاصله مناسب مجموع چهارتايى پيکان علوم نظامى : دست به دست کردن