معنی و ترجمه کلمه in به فارسی in یعنی چه

in


در ظرف ،معمول ،باب شده ،خط سرويس ،توپ در محدوده زمين ،اندر،درظرف ،هنگام ،به ،بر،بالاى ،روى ،از،باب روز، : )adj.(درونى ،شامل ،دم دست ،داخلى : )adv.(رسيده ،امده ،درتوى ،بطرف ،نزديک ساحل ،باامتياز،بامصونيت ، : )vt.(درميان گذاشتن ،جمع کردن ، : )n.(شاغلين ،زاويه ، : )pref(پيشوندبمعنى درداخل وبسوى ونه
قانون ـ فقه : داخلى
ورزش : توپى که وارد دروازه شده





آخرین کلمات ترجمه شده

لینک ها