معنی و ترجمه کلمه off به فارسی off یعنی چه

off


خارج از محدوده مدافع خط،مربوط به سمت راست زمين کريکت سمت راست اسب ،جدا،قطع ،خاموش ،ملغى ،پرت ،از محلى بخارج ،بسوى( خارج)،عازم بسوى ،دورتر،از يک سو،از روى ،از کنار،خارج از،مقابل ،عازم ،تمام ،کساد،بيموقع ،غير صحيح ،مختلف
معمارى : خاموش ورزش : مسير خيس و کندکننده سرعت
علوم نظامى : دور از هدف





آخرین کلمات ترجمه شده

لینک ها